سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 بایدها و نبایدهای یک مصاحبه 


** مثلاً متن زیر چکیده ی مصاحبه ی یک خبرنگار با یک مسئول است. **

_______________________________________________


خبرنگار: سلام جناب آقای مسئول! تشکر می کنم که ما را برای انجام مصاحبه پذیرفتید.

مسئول: من هم باید از شما به خاطر این مصاحبه تِشِکر کنم.


خبرنگار: لطفاً تعدادی از اقدامات اقتصادی دولت تان را برای مردم بیان بفرمایید.

مسئول: ما باید اقتصاد را رونق بِدِهیم. ما باید از طرح های اقتصادی با شدت تمام پشتیبانی کنیم. فعالیت های اقتصادی نباید تعطیل شود. کشور باید پله های رشد و توسعه ی اقتصادی را با سرعت طی کند.


خبرنگار: تا کنون به چه مقدار از وعده های انتخاباتی تان جامه ی عمل پوشانده اید.

مسئول: به همِه شان... ما اصولاً باید به وعده ها جامه ی عمل بپوشانیم. وعده ها حتماً باید جامه داشته باشند و لخت بودن شان مسئله ایجاد می کند و باعث می شود گشت، آن ها را ارشاد کند.


خبرنگار: شما در انتخابات دور دوم فرمودید که وعده هاتان به مردم را فراموش نکرده اید.

مسئول با خنده: اِه اِه اِه اِه اِه ! ...بله، فراموش نکرده ام که چنین چیزی را فرموده ام. اساساً کشور ما کشور وعده ها است و ما نباید وعده ها را فراموش کنیم.


خبرنگار: شما در یکی از سخنرانی هاتان فرموده اید که برای کار کردن اختیار ندارید و نمی توانید در باره ی مذاکره یا رفتارهای دیگرتان تصمیم بگیرید. آیا هنوز هم سر حرف تان هستید؟

مسئول: بله! ما باید برای کار کردن اختیار نداشته باشیم و خودمان خواسته ایم که اینجوری زندگی کنیم.


خبرنگار: اگر باید اختیار نداشته باشید و یا به تعبیر شما، نباید اختیار داشته باشید، پس چرا اعتراض کردید.

مسئول: ما چه اختیار داشته باشیم، چه نداشته باشیم، نباید اعتراض کنیم. آن را هم گفتم، اعتراض نبود؛ در حقیقت جهت اطلاع عرض کردم.


خبرنگار: اگر قرار بود شما اختیار نداشته باشید و کار هم نکنید، پس چرا کاندیدا شدید و مردم برای چه به شما رأی دادند؟

مسئول: کدام «بی سواد» و «هوچی باز» ی گفته قرار است من کار نکنم؟ هرچند من اختیار ندارم، اما باید کار کنم ...مردم هم باید به من رأی می دادند. اصولاً مردم باید در انتخابات شرکت کنند؛ همچنان که باید در راهپیمایی ها و نماز جمعه ها شرکت کنند و این نباید هیچ ربطی به کارکردن یا نکردن مسئولان داشته باشد.


خبرنگار: اخیراً شما امور کشور را به حال خود رها کرده اید و مانند بعضی از مسئولان دیگر، زیاد به بروپای دشمن و آمریکا می پیچید. چرا؟ مگر چه اتفاق تازه ای افتاده؟

مسئول: این کدخدای بی تربیت بدجوری زیر کاسه و کوزه ی مذاکرات زد و خرابش کرد. ما تازه فهمیده ایم که باید به او فحش بدهیم. به نظر من ما نیابد به او فحش ندهیم.


خبرنگار: چه برنامه هایی برای باقیمانده ی دوران مسئولیت تان دارید؟

مسئول: برنامه ی ما این است که هرطور شده باید دوران مسئولیت مان را به پایان ببریم.


خبرنگار: ما نیز باید در پایان مصاحبه از شما تشکر کنیم.

مسئول: پس چرا تشکر نمی کنید؟

خبرنگار: ما وعده می دهیم که حتماً از شما تشکر کنیم.

مسئول: پس کِی

خبرنگار: هر وقت که شما به وعده ها و «باید»ها و «نباید»هاتان عمل کردید.


(10 خردادماه 98)




تاریخ : پنج شنبه 98/3/23 | 12:36 صبح | نویسنده : بچه شلوغ | نظر

 

با هوش ترین مقام دنیا

 

اگر از بنده ی حقیر بپرسند باهوش ترین مقام دنیا کیست، می گویم «دونالد جان ترامپ» رئیس جمهور فعلی آمریکا. باز اگر بپرسند: چرا؟ ...دلایلش را خدمت شان عرض خواهم کرد. آقای ترامپ به دو دلیل باهوش ترین مقام دنیا است:

 

دلیل اول) آقای ترامپ قبل از گرفتن پست و مقام، اول زندگی خودش را از نظر اقتصادی راست و ریس و شکمش را به اندازه ی کافی سیر کرد تا فردا اتفاقات زیر برایش نیفتد:

   * اتفاق اول- مردم نگویند - خدای نکرده، گوش شیطان کر و بلانسبت بعضی ها - دنبال پست و مقام است که شکم خودش و اطرافیانش را سیر کند، یا تشریف آورده که ببرد و بخورد و یک آب معدنی تگری هم روش.


    ** اتفاق دوم- وابسته به مسئولیت و مقام نباشد. این طور نباشد که هر وقت دوران مسئولیتش تمام شد و از در بیرون رفت، باز از پنجره برگردد و اگر از پنجره بیرونش کردند از یک روزن دیگر سردر بیاورد. البته بلانسبت برخی از مسئولان خودمان که ماندن شان در مسئولیت – آن هم تا آخر عمر شریف شان - براساس تکلیف الهی است و اصلاً هیچ ربطی به این حرف ها ندارد.


     *** اتفاق سوم- این طور نیست که بعد از پایان مسئولیتش، به درد کاری نخورد و نداند به کجا برود و چه کند. یکراست به دفتر کارش می رود و کار تجارت را ادامه می دهد. بماند که بعضی مسئولان در برخی نقاط دنیا در هنگام مسئولیت شان هم به درد کاری نمی خورند. به جرأت می توان گفت نبودن مُشارٌالیهم (بعضی مسئولان در برخی نقاط دنیا) – خداوکیلی و حضرت عباسی – از بودن شان خیلی بهتر است؛ حداقل این که در فقدان مسرت بخش شان کارها خراب تر و تشنج داخلی و خارجی ایجاد نمی شود.

 

دلیل دوم) دلیل دوم که از دلیل اول مهم تر است، این است که همه ی مسئولان و مقامات ایران و کشورهای چند به اضافه ی چند، سال ها نشستند و گفتند و برخاستند و قطعنامه صادر کردند، اما جز ترامپ، حواس هیچ کس  به این نکته ی اساسی نبود که وقتی ایران از آمریکای کدخدا شماره تلفن ندارد، چگونه می تواند با او تماس بگیرد و مشکلاتش را حل کند. کلید تمام مشکلات و کش و قوس ها فقط یک شماره تلفن بود.

 

هرچند ایرانی ها می گذارند آب ها از آسیاب بیفتد و جوک ها و گزارش های صدا و سیما در این باره تمام شود، بعد می روند سراغ شماره تلفن ترامپ، اما به نظر شما مخابرات ایران(!) می گذارد این ارتباط برقرار شود؟

 (22/2/98)

 




تاریخ : جمعه 98/2/27 | 5:11 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر