سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اینبار هم از دریچه یک روزنامه به دنیا نگاه می کنیم...

جناب رئیس جمهور عزیز موضع گیری فرمودند و اعلام حمایت قاطعانه و اسلام نابی خود را از مردم سوریه اعلام فرمودند: "حمله شود غذا و دارو می فرستیم!"

چند سوال با جواب!

1- اگر به جای کشور سوریه کشوری دیگری مثل گوآتمالا یا سیرالئون یا انگلستان و حتی آمریکا یا ... بود آیا موضع شما و این جمله شما باید تغییری می کرد؟!
2- آیا خود کشور آمریکا به مردم سوریه کمک های مردم دوستانه و اسلام ناب محمدی شما را بعد از اتمام جنگ نخواهد کرد؟!
3- آیا این سوال شما تشویق به جنگ نیست که یعنی آقا شما بفرمایید حمله کنید ما کاری با سوریه نداریم فقط در حد غذا و داروست؟!
4- آیا می دانید سوریه کمر مقاومت انقلاب اسلامی در برابر استعمار منطقه است و در صورت شکستنش اسرائیل و ایادی کودک کشش تا بیخ گوش شیعیان عراق و ایران می آیند؟! و تمام پیروزی های به
دست آمده شیعیان در این 8-9 ساله اخیر بر باد می رود.. ایا خون آنها را شما به گردن خواهید گرفت؟!

حاشیه: دغدغه های بعضی روزنامه ها واقعاً دیدنی است..
پ ن: روسیه: "درصورت حمله آمریکا، به سوریه موشک اس300 می دهیم"... یعنی روسیه در این منطقه منافع دارد ما نداریم؟!!
حرف اول و آخر: کسانى را که در دلهایشان بیمارى است مى‏بینى که در (دوستى با آنان(یهود . نصاری))، بر یکدیگر پیشى مى‏گیرند، و مى‏گویند: «مى‏ترسیم حادثه‏اى براى ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم!)» شاید خداوند پیروزى یا حادثه دیگرى از سوى خود (به نفع مسلمانان) پیش بیاورد؛ و این دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشیمان گردند! (سوره مبارکه مائده آیه 52)




تاریخ : جمعه 92/6/15 | 2:48 صبح | نویسنده : علی رضائی | نظر

حکایت میکنند که روزی مردی ثروتمند سبدی بزرگ را پر از گردو کرد، آن را پشت اسب گذاشت و وارد بازار دهکده شد، سپس سبد را روی زمین گذاشت و به مردم گفت این سبد گردو را هدیه میدهم به مردم این دهکده، فقط در صف بایستید و هر کدام یک گردو بردارید. به اندازه تعداد اهالی، گردو در این سبد است و به همه می رسد."

مرد ثروتمند این را گفت و رفت. مردم دهکده پشت سر هم صف ایستادند و یکی یکی از داخل سبد گردو برداشتند. پسربچه باهوشی هم در صف ایستاد. اما وقتی نوبتش رسید در کنار سبد ایستاد و نوبتش را به نفر بعدی داد. به این ترتیب هر کسی یک گردو برمی داشت و پی کار خود می رفت. مردی که خیلی احساس زرنگی می کرد با خود گفت: "نوبت من که رسید دو تا گردو برمی دارم و فرار می کنم. در نتیجه به این پسر باهوش چیزی نمی رسد."

او چنین کرد و دو گردو برداشت و در لابه لای جمعیت گم شد. سرانجام وقتی همه گردوهایشان را گرفتند و رفتند، پسرک با لبخند سبد را از روی زمین برداشت و بر دوش خود گذاشت و گفت: "من از همان اول گردو نمی خواستم این سبد ارزشی بسیار بیشتر از همه گردوها دارد." این را گفت و با خوشحالی راهی منزل خود شد.
خیلی ها دلشان به گردوبازی خوش است و از این غافلند که آنچه گرانبهاست و ارزش بسیار بیشتری دارد سبدی است که این گردوها در آن جمع شده اند. خیلی ها قدر خانواده و همسر و فرزند خود را نمی دانند و دایم با آنها کلنجار می روند و از این نکته طلایی غافلند که این سبدی که این افراد را گرد هم و به اسم خانواده جمع کرده ارزشی به مراتب بیشتر از لجاجت ها و جدل های افراد خانواده دارد. خیلی ها وقتی در شرکت یا موسسه ای کار می کنند سعی دارند تک خوری کنند و در حق بقیه نفرات مجموعه ظلم روا دارند و فقط سهم بیشتری به دست آورند. آنها از این نکته ظریف غافلند که تیمی که در قالب شرکت، آنها را گرد هم جمع کرده مانند سبدی است که گردوها را در خود نگه می دارد و حفظ این سبد و تیم به مراتب بیشتر از چند گردوی اضافه است.

بسیاری اوقات در زندگی گردوها آنقدر انسان را به خود سرگرم می کنند که فرد اصلا متوجه نمی شود به خاطر لجاجت و یا یکدندگی و کله شقی و تعصب و خودخواهی فردی و گروهی در حال از دست دادن سبد نگهدارنده گردوهاست و وقتی سبد از هم می پاشد و گردوها روی زمین ولو می شوند و هر کدام به سویی می روند، تازه می فهمند که نقش سبد در این میان چقدر تعیین کننده بوده است.

بیایید در هر جمعی که هستیم سبد و تور نگهدارنده اصلی را ببینیم و آن را قدر نهیم و نگذاریم تار و پود سبد ضعیف شود. چرا که وقتی این تور نگهدارنده از هم بپاشد دیگر هیچ چیزی در جای خود بند نخواهد شد و به هیچ کس سهم شایسته و درخورش نخواهد رسید. دیگر فرصت ها برابر در اختیار کسی قرار نخواهد گرفت و آرامش و قراری که در یک چهارچوب محکم و استوار قابل حصول است به دست نخواهد آمد.




تاریخ : پنج شنبه 92/6/14 | 1:37 عصر | نویسنده : سیدحسن حسینی | نظر

معنای حکمت و تعلیم در قرآن     :
بعضی ها میگویند حکمت همان سنت محمد است بهتر است که معنای حکمت را از خود قرآن بخواهیم    :

آیه 1: [62:2] هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم یتلوا علیهم ءایته ویزکیهم ویعلمهم الکتب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلل مبین ترجمه     :
اوست که برای کسانی که کتاب آسمانی نداشتند، رسولی از میان خودشان فرستاد تا آیاتش را برای آنها بخواند، آنها را خالص کند و به آنها کتاب آسمانی و حکمت بیاموزد. پیش از این، آنها به کلی گمراه شده بودند.

آیه 2: [2:231] : واذا طلقتم النساء فبلغن اجلهن فامسکوهن بمعروف او سرحوهن بمعروف ولا تمسکوهن ضرارا لتعتدوا ومن یفعل ذلک فقد ظلم نفسه ولا تتخذوا ءایت الله هزوا واذکروا نعمت الله علیکم وما انزل علیکم من الکتب والحکمة یعظکم به واتقوا الله واعلموا ان الله بکل شیء علیم اگر زنان را طلاق دهید، هنگامى که عده (سه عادت ماهانه) آنها به پایان رسد، باید به آنها اجازه دهید در همان خانه دوستانه زندگى کنند، یا بگذارید دوستانه آنجا را ترک نمایند. برای انتقام جویى، آنها را مجبور نکنید تا برخلاف میلشان بمانند. هر کس این کار را بکند به نفس خویش ستم مى کند. آیات خدا را بیهوده نگیرید. نعمت هاى خدا را بر خود به یاد آورید و اینکه او برایتان کتاب آسمانى و حکمت فرو فرستاد تا شما را روشن کند. خدا را در نظر داشته باشید و بدانید که خدا بر همه چیز آگاه است.

آیه 3: [36:1] ی. س[36:2] والقرءان الحکیم یس و قرآن که سرشار از حکمت است.
تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت همان قرآن است به دلایل زیر :
 1-
در 2:231 " الکتب والحکمة یعظکم به" ضمیر به مفرد است و این در حالی است که این ضمیر مفرد اشاره به کتاب و حکمت هردو دارد.
 2-
پیامبران و رسولان دیگر هم کتاب و حکمت داشته اند
 3-  
در 36:2 گفته است قرآن حکیم . قرآن حکیم یعنی قرآن پر از حکمت . و این یعنی حکمت در همان قرآن است.4-

 [4:105] انا انزلنا الیک الکتب بالحق لتحکم بین الناس بما ارک الله ولا تکن للخائنین خصیما

ترجمه : ما کتاب آسمانی را، بحق، بر تو نازل کرده ایم، تا میان مردم به موجب آنچه خدا به تو نشان داده است، حکم کنی. تو از خیانتکاران جانبداری نکن.
در ایه بالا محمد رسول خدا باید بر حسب کتاب خدا بین مردم حکم کند و این حکمت همان قرآن است.

پس حکمت اصلا به معنی سنت و حدیث نمیتواند باشد همانطور که میدانید تنها سنت ذکر شده در قرآن همان سنت الله است و از سنت محمد ذکری به میان نیامده است حکمت همان قرآن حکیم است .

5-  بر فرض مثال شما کتابی را میخوانید و دوستتان هم میخواهد بخواند تو به دوستت میگویید که این کتاب خیلی جالب است و تو هم بروید و این کتاب و فصل هفتمش را بخوانید . فصل هفتم داخل کتاب است و از کتاب جدا نیست ولی تو جهت تاکید و اهمیت فصل هفتم این حرف را زدی خدا میگوید که کتاب و حکمت . منظور این نیست که حکمت از کتاب جداست منظور این است که حکمت در این کتاب خیلی مهم است و قرآن حکیم را یاد آور میشود.6-  مثالی دیگر : [2:238]حفظوا على الصلوت والصلوة الوسطى وقوموا لله قنتین ترجمه :

مرتب نمازها) ارتباط با خدا) را به جا آورید، به خصوص نماز میانى را، و خود را کاملا به خدا اختصاص دهید.

در ایه بالا خدا بر اهمیت نمازها تاکید میکند و میگوید نمازها و نماز میانی را اهمیت بدهید نماز میانی از نمازها جدا نیست بلکه نماز وسطی جزو نمازهاست ولی خدا جهت اهمیت بیشتر آن را جدا ذکر میکند به همین ترتیب وقتی خدا میگوید کتاب و حکمت منظور این نیست که حکمت غیر از قرآن است بلکه میخواهد به حکمت به عنوان بخشی از کتاب اهمیت دهد. و این همان قرآن حکیم است .

اما معنای تعلیم :آیه 1: [62:2] هو الذی بعث فی الامین رسولا منهم یتلوا علیهم ءایته ویزکیهم ویعلمهم الکتب والحکمة وان کانوا من قبل لفی ضلل مبین ترجمه :
اوست که برای کسانی که کتاب آسمانی نداشتند، رسولی از میان خودشان فرستاد تا آیاتش را برای آنها بخواند، آنها را خالص کند و به آنها کتاب آسمانی و حکمت بیاموزد. پیش از این، آنها به کلی گمراه شده بودند.

تعلیم کتاب و حکمت یعنی تلاوت و رساندن آیات قرآنی (که شامل حکمت هم هست ) به مردم. خدا خودش معلم قرآن است زیرا : [96:3]  اقرا وربک الاکرم بخوان و پروردگارت، بلندمرتبه ترین[96:4]  الذی علم بالقلم او به وسیله قلم می آموزد.[96:5]  علم الانسن ما لم یعلم او به انسان چیزی را می آموزد که هرگز نمی دانست. حتی مشرکین به پیغمبر محمد میگفتند که بشری اورا " تعلیم " میدهد[16:103]  ولقد نعلم انهم یقولون انما یعلمه بشر لسان الذی یلحدون الیه اعجمی وهذا لسان عربی مبین   ما خوب می دانیم که آنها می گویند: "بشری به او تعلیم می دهد!" زبان آن مرجعی که آنها به آن اشاره می کنند، غیر عربی است و این به زبان عربی کامل است. پس تعلیم کتاب و حکمت همان قرآن است[18:54]  ولقد صرفنا فی هذا القرءان للناس من کل مثل وکان الانسن اکثر شىء جدلا   ما هرگونه مثالی در این قرآن آورده ایم، ولی انسان بیش از هر موجودی اهل مجادله است. 33 --- کتمان حرف خدا و تبیین حرف خدا چه معنی میدهد ؟ [3:187]  واذ اخذ الله میثق الذین اوتوا الکتب لتبیننه للناس ولا تکتمونه فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون   خدا از کسانی که کتاب آسمانی دریافت کردند، پیمان گرفت که: "شما باید آن را به مردم اعلام کنید و هرگز آن را پنهان نکنید." اما آنها به آن پشت کردند و آن را نادیده گرفتند و به بهایی ناچیز معامله کردند. چه معامله بدی.  [16:64]  وما انزلنا علیک الکتب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه وهدى ورحمة لقوم یؤمنون   ما این کتاب آسمانی را بر تو نازل کرده ایم تا هرچه را که در آن اختلاف دارند، برایشان روشن کند و هدایت و رحمتی باشد برای مردمی که ایمان دارند. [16:44]  بالبینت والزبر وانزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ولعلهم یتفکرون   ما به آنها مدرکها و کتابهای آسمانی دادیم. و این پیام را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که برای آنها فرستاده شده است به مردم اعلام کنی، شاید که بیندیشند[16:89]  ویوم نبعث فی کل امة شهیدا علیهم من انفسهم وجئنا بک شهیدا على هؤلاء ونزلنا علیک الکتب تبینا لکل شیء وهدى ورحمة وبشرى للمسلمین   آن روز خواهد آمد که از میان هر جامعه ای شاهدی برمی انگیزیم و تو را به عنوان شاهد این مردم می آوریم. ما این کتاب را بر تو نازل کرده ایم تا همه چیز را توضیح دهد و هدایت و رحمت و مژده ای باشد برای تسلیم شدگان.  عبارت (الکتب تبینا لکل شیءیعنی هر چیزی را در کتاب بیان کرده است.پس بیان کتاب و حکمت توی همان قرآن است و رسول همین را میرساند. 34 --- کسانی که به خدا ایمان دارند و قبول دارند که کتابش کامل است و بدون نقص و با جزئیات است طبق قول خدا همه چیز برایشان راحت خواهد بود.     100:62و 16:97در حالی که کسانی که به خدا ایمان ندارند و در جستجوی منابعی دیگر در کنار قرآن هستند سختی در این دنیا و در آخرت خواهند داشت و زندگی مشکلی خواهند داشت و بار خود را سنگین کرده اند و مطمئنا منحرف خواهند شد.  




تاریخ : سه شنبه 92/6/12 | 2:18 عصر | نویسنده : سیدمحمدرضا حسینی | نظر

 

   امام خامنه ای(مدظله العالی): سردمداران رِژیم صهیونیست مارو تهدید می کنند تهدید به حمله نظامی می کنند ولی خودشان می دانند و اگر نمی دانند بدانند اگر غلطی از آنها سر بزند ، جمهوری اسلامی ایران ، تل آویو و حیفا را با خاک یکسان خواهد کرد     .

 بخش هایی از یادداشت رابرت فیسک خبرنگار و روزنامه نگار انگلیسی ایندیپندنت ساکن در لبنان:

   من به اندازه کافی مسن هستم که خاطره جنگ ایران و عراق را به یاد بیاورم. زمانی که عراق به عنوام متحد آمریکا از گاز شیمیایی علیه کردها در حلبچه استفاده کرد و در واکنش به این اقدام رژیم صدام حسین در بغداد سقوط نکرد. در واقع، این اقدام تا سال 2003 به تعویق انداخته شد، و در زمانی که دیگر صدام هیچ سلاح شیمیایی در اختیار نداشت به این کابوس پایان داده شد.

   ما در سوریه چه می کنیم؟پس از اینکه هزاران نفر در تراژدی سوریه جان خود را از دست داده اند، اکنون کشته شدن چند صد نفر در سوریه به بحران جهانی تبدیل شده است؟ فاجعه است. غیر قابل درک است. اما حقیقت دارد. شاید ما باید این جنگ را در سال 2011 یا 2012 انجام می دادیم اما چرا اکنون به فکر سوریه افتاده ایم؟
   فکر می کنم دلیل این امر را بدانم. من گمان می کنم که ارتش بشار اسد اکنون در حال چیره شدن بر مخالفانی است که ما در حال رساندن اسلحه به آنها بوده ایم. بشار اسد با کمک حزب الله لبنان که تحت پشتیبانی جمهوری اسلامی قرار دارد، با معارضان در قصیر برخورد کرد و شاید در حال عقب راندن آنها به سمت شمال حمص باشد. ایران نیز بیش از هر زمان دیگری در سوریه نفوذ دارد تا از دولت بشار محافظت کند. بنابراین پیروزی بشار به منزله پیروزی ایران خواهد بود و غرب تاب پذیرش پیروزی ایران را ندارد.

 

پ ن:




تاریخ : یکشنبه 92/6/10 | 10:45 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

سازش ساختگی با قرآن:
بعضى از مسلمانان میخواهند اینچنین سازش کنند که : "اگر حدیثى با قرآن موافقت داشته باشد، ما آن را قبول میکنیم، اما اگر با قرآن مغایرت داشته باشد، آنرا تکذیب خواهیم کرد!" چنین سازشى ثابت میکند که این اشخاص به گفته خدا که قرآن "کامل و مفصل است، با تمام جزییات" ایمان ندارند. هنگامیکه از چیزى غیر از قرآن راهنمایى بجویند، حتى هر چقدر هم که "صحیح" به نظر برسد، باز به دام شیطان مى افتند زیرا آنها کلام خدا را رد کرده اند، و خداى دیگرى در کنار خدا قرار داده اند (18:57).
 
سنجش احادیث با قرآن حربه جدیدی است برای در رفتن از زیر تفکر روی قرآن [63:1]  اذا جاءک المنفقون قالوا نشهد انک لرسول الله والله یعلم انک لرسوله والله یشهد ان المنفقین لکذبون   هنگامی که منافقان نزد تو می آیند، می گویند: "ما شهادت می دهیم که تو رسول خدا هستی." خدا می داند که تو رسولش هستی و خدا شهادت می دهد که منافقان دروغگو هستند. اکثر احادیث ریشه ای در قرآن ندارند تا که با قرآن سنجیده شوند.اگر در قرآن هست پس دیگر لازم نیست . و اگر هم در قرآن نیست پس اضافی است. قرآن برای فهمیدن و فکر کردن نازل شده است  [29:69]  والذین جهدوا فینا لنهدینهم سبلنا وان الله لمع المحسنین  و اما کسانی که در راه ما کوشش می کنند، ما مطمئنا آنها را به راههای خودمان هدایت خواهیم کرد. یقینا، خدا با پارسایان است. 28 ---  چرا خدا بر آسان بودن قرآن اصرار دارد؟! [54:17]  ولقد یسرنا القرءان للذکر فهل من مذکر ما قرآن را برای یادگیری آسان کردیم. آیا هیچ یک از شما می خواهد یاد بگیرد؟[54:22]  ولقد یسرنا القرءان للذکر فهل من مذکر ما قرآن را برای یادگیری آسان کردیم. آیا هیچ یک از شما می خواهد یاد بگیرد؟[54:32]  ولقد یسرنا القرءان للذکر فهل من مذکر ما قرآن را برای یادگیری آسان کردیم. آیا هیچ یک از شما می خواهد یاد بگیرد؟[54:40]  ولقد یسرنا القرءان للذکر فهل من مذکر ما قرآن را برای یادگیری آسان کردیم. آیا هیچ یک از شما می خواهد یاد بگیرد؟ 29 --- مسلمانان با پیروی از حدیث قوانین راویان احادیث را بر قرآن ترجیح داده اند  به طور مثال :            الف- کشتن کسى که مرتد است                 مراجعه شود به آیه   2:256            ب- قطع کردن دست...  برای فهمیدن مفهوم بریدن دست در قرآن به آیات   12:31؛ 5:38 مراجعه شود.            ج- سنگسار کردن زنا کار                          24:2؛ 4:25            د- کشتن هر کسى که نماز نمیخواند            ه- کشتن کسى که براى بار چهارم مشروبات الکلى خورده است             18:29؛2:256            و- ممنوع کردن عبادت براى زنانى که در عادت ماهانه هستند              2:222            ز- او را "حضرت محمد(ص) " خواندن                 2:285            ح- قبر او را "مسجد مقدس" قرار دادن                     150-2:149                       م- اضافه کردن اسم محمد به اولین ستون اسلام                                63:1            ن- ظلم به زنان و مجبور کردن ایشان به پوشیدن روسرى و لباسهای غیر منطقی            س- حرام کردن طلا و ابریشم براى مردان            ع- حرام کردن موسیقى و هنرو .......... 30 ---  بهانه شرح جزئیات احکام . یک بهانه بنی اسرائیلی : هر آنچه احکام در قرآن آمده است برای هدایت کافی است و غیر از آن لازم نیست. زیرا کتاب خدا کامل استولی مسلمانهای امروزی میگویند جزئیات احکام نیامده است. و اگر به آنها بگویید که همین مقدار احکام کافی است میگویند اگر فلان مورد پیش بیاید چه کار کنیم. بزرگترین سوره قرآن شامل مثلی حیرت انگیز است که به قول معروف به خال زده است :خدا به بنی اسرائیل دستور میدهد که گاوی را ذبح کنید و گوشت آن را برمرده بزنید. اما بنی اسرائیل با سوالات بیمورد کار را برخود مشکل میکند. البته اگر خدا به بنی اسرائیل میگفت یک گاو ذبح کنید و بخورید فورا این کار را میکردند . و سوال بی مورد هم نمیکردند.مسلمانان هم کار را برخود مشکل کرده اند . در زمانی که مسئله دین به میان بیاید همه چیز مشکل میشود.همه چیز سوال میشود. آبی که شبانه روز از آن میخورند در موقع وضو گرفتن باید از مرجع تقلید و یا مجتهد خود اجازه بگیرند. خیلی راحت از مقدسین خود طلب رفع حاجت میکنند. اما اگر بگویید که فقط خدا را بخوانید آنوقت مسئله فلسفی میشود و مسئله شفاعت را پیش میکشند. و همه چیز مشکل میشود. آنوقت دیگر مفهوم استعانت فلسفی میشودآیات 2:67   تا 2:74   را بخوانید 31 --- خیلی از آیات قرآن با قل شروع میشود :    قل یعنی بگو . خدا به رسول دستور میدهد که بگو . مثل قل هو الله احد و ....   ولی مسلمانان امروزی در نماز خود به خدا دستور میدهند که بگوید الله احد و این نشان از آن دارد که هنوز معنای پرستش خدا را نمیدانند32---




تاریخ : شنبه 92/6/9 | 9:27 صبح | نویسنده : سیدمحمدرضا حسینی | نظر

 

درتاریخ بشر،انسانهایی ظهور کرده اند که روح بلندشان زمان ومکان را در نوردیده وکسی رایارای مقابله وکتمان حقیقت وجودی ،عظمت وصلابت آنها نیست وچون خورشید عالم تاب درمسیر تاریخ انسان می درخشند.

عمروعاص مکارترین دشمن علی ابن ابیطالب (ع) قصیده ای دارد که به "جلجلیه" معروف است ودراین قصیده ازسر حیله واظطرار به گوشه ای از فضائل علی ابن ابیطالب(ع) که درحداعلای توان با اوبه ستیزه برخاسته اشاره می نماید.

این قصیده در کتاب "الغدیر" علامه امینی آورده شده است.

 این شعر بلند (66بیت)در جواب نامه های مکرر معاویه به عمروعاص که مطالبه خراج نموده سروده شده وظاهرا این حیله عمروعاص توانسته دهان معاویه را به بندد

در سایت خبری تابناک این اشعار منتشر که ابیاتی ازآن تقدیم می شود:

1-     ای معاویه در باره حال من وچند وچون کارم خودرابه نادانی نزن وقدمی ازراه حق عدول نکن...

4- فراموش کرده ای که به آنها گفتم نمازواجب بدون وجود تومورد قبول نیست...

6- آن زمان که دربرابر پیشوای هدایت عصیان وتمرد کردی درحالی که درلشگرش مردان دلیری بودند...

9- این من بودم که آنها را بر انگیختم تاباسیداوصیاء به بهانه خونخواهی آن مرد احمق جنگ کنند...

11- وبه افرادت آموختم که برای آنکه شیربیشه جوانمردی از کشتن شما صرف نظر کندعورتتان را نمایان کنید...

12- سپس گنهکاران ستمگر علیه حیدر قیام کردند واز مشعل فروزان وگرما بخش هدایت دور نگه داشته شدند...

20- این من بودم که تو را به افق های دور دست رساندم ،که مانند راه بردن الاغی بابار سخت بود...

24-ای پسر هند،مااز روی نادانی تورا بالای سر مردم درراس امور قرار دادیم وخوداز پست به پایین ترین درجات رفتیم وبه اسفل سافلین فروافتادیم ...

27- آنروز که پیامبر(ص) درغدیر از منبربالا رفت وامرخدارا درحالی که کاروانها هنوز نرفته بودند به همه ابلاغ کرد...

31- وفرمود هر که من مولای اویم ازامروز این علی مولای شایسته ای برای اوست.

32- ودعا کرد که: ای خداوند ذوالجلال دوست موالیان اوباش ودشمنان برادر رسولت را دشمن بدار...

34- پس استاد تووقتی که دید گره محکم پیمان ولایت وزعامت حیدر قابل گسستن نیست بخ بخ  گویان به اوتبریک گفت...

37- فردای قیامت که روز شرمندگی ماست ،خون عثمان مارا نجات نخواهد داد...

40-آنروز که پرده از رخ حقیقت برداشته می شود ماهیچ عذری نداریم ووای بر توومن از این حال در روز قیامت...

47- گویا "لیله الهریر" را در جنگ صفین با آن همه وحشتی که داشت فراموش کرده ای .

48- چنان ناتوان شده بودی، که ازترس دلیر مردی که به توروی آورده بود مانند شتر مرغ به خود غائط کردی.

49- به من گفتی ای عمرازجنگال جنگ آوری نیرومند که چون سیل سرازیر می شود به کجا فرار کنم...

51- آنگاه که حکومتت کامل نشده بود به من قول دادی  که هر مقامی بدست آوردی با من نصف کنی .

52- من هم بر خاستم وبا سرعت حرکت کردم ،تا آنجا که دامن لباسم بالا زدم  وعورتم را نمایان کردم...

57- حکومت مصر را به عبدالملک بخشیدی واین کار توجز ستم در حق من چیزی نبود...

59- اگرازخیرحکومت مصر وخراج آن نگذری من آماده وبی تاب کار زاروبه هراس افکندن شما هستم...

64- ای معاویه چه نسبتی می تواند میان تو وعلی باشد،علی چون شمشیر است وتو بمانند داسی.

65- علی که چون ستاره آسمان است کجاوتو که چون ریگی بیش نیستی کجا.

66- ای معاویه اگردر امر حکومت به آرزویت رسیدی به خاطر آن بود که به گردن خود زنگوله رسوایی آویختم.

67- وآگاه باش که در گردن من زنگوله است که چون سر بجنبانم زنگوله به صدادرخواهد آمد.




تاریخ : جمعه 92/6/8 | 2:59 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

درحالی که امروز تیتر 1 و 2 روزنامه ها جریان "دیدار رهبری انقلاب اسلامی با کابینه دولت یازدهم" و یا پیرامون "شایعات جنگ در مورد سوریه" بود... این تیتر 1 روزنامه مدعی اصلاحات جالب توجه است و عمق نگاه اینان را نشان می دهد!... البته در دیگر روزنامه های این گروه نیز این نگاه کم و بیش دیده می شود..

جدای از بررسی خود این موضوع ساخت مجسمه که چقدر درست و یا غلط است و اگر این قضیه در جریان مقابل اتفاق می افتاد چه عکس العملی را شاهد می بودیم.. پرداختن به این موضوع به عنوان خبری حتی مهم و زدن عکسی بزرگ از آن در صفحه اول جای بحث دارد.. این در حالی است است که روزنامه های اعتدال گرا تماماً‌ همسو با روزنامه های اصولگرا به این دو موضوع پرداخته بودند..
این نگاه  را همه روزه می توان در تیتر های 1 و 2 این روزنامه ها مشاهده کرد...




تاریخ : پنج شنبه 92/6/7 | 8:49 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

روزی امام موسی صدر در جمع مسیحیان لبنان، سخنرانی بسیار موثر و جذایی ایراد کرد و همه را مجذوب ساخته بود. اواخر سخنرانی، خانمی جوان و زیبا که از توفیق عالِمی مسلمان بسیار دلخور بود، به دوستانش گفت «من می دانم چطور حالش را بگیرم و ضایعش کنم» و بلافاصله پس از پایان سخنرانی، در حالی که همه را متوجه خود کرده بود، جلو رفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد.

امام صدر دستش را طبق عادت روی سینه گذاشتند، او هم که منتظر همین بود پرسید: «می خواهید نجس نشوید؟» (همان مشکل سوء تفاهم خانم ها و شبهه دون پایه بودن زنان در دیدگاه اسلام و نجس بودن غیرمسلمانان و...)

ایشان با زیرکی پاسخ دادند: «بل لا حافظ علی طهارتک» بلکه بر عکس، تو آن قدر با ارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی حریم قدسی و زنانه تو را می آلاید.

این جواب حکیمانه توطئه آن زن را خنثی کرد، و جمعیت مسیحی حاضر بیشتر به وجد آمده و به ایشان ارادت بیشتری پیدا کردند.

برگرفته از کتاب «قدم کلیک هایتان بر چشم» نوشته محمدرضا زائری




تاریخ : سه شنبه 92/6/5 | 1:21 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

مطلب جالبی رو در وبسایت نامه های حوزوی آقای تاران خوندم، که دوست دارم شما هم بخونید و نظر بدید که خدا وکیلی، روحیه ای که در این مطلب مورد اشاره قرار گرفته، چقدر از عقبه معرفتی و فرهنگی جامعه ما رو تشکیل میدهد:

رفته بودم مدرسه فیضیه؛ یه حاج آقا اومد کنارم نشست گفت شش جلد کتاب نوشته، نشونم داد کتابهاشو، در مورد فضایل اهل بیت علیهم السلام بود، تسلط فوق العاده ای به احادیث و آیات قرآن داشت. اما تفسیر عجیبی از آیات قران داشت و فضایل اشاره شده در قرآن را به حضرت علی (ع) مربوط میساخت و بدی ها و پلیدی ها را به ابوبکر و عمر. چندین بار گفتم حاج آقا شما تفسیر به رای میکنید اما خب اینقدری آیه و روایت میخواند که نمیذاشت حرف بزنم. آخرش دید خیلی گیر میدم گفت: «آدم به معانی آیات اعتقاد و باور نداشته باشه گناه داره.» در واقع تفسیر ایشان همان تفسیر وهابیت از دین اسلام بود اما با رویکرد شیعی.

اون طرفم یه نوجوانی نشسته بود که تازه طلبه شده بود، و با امید به این حاج آقا نگاه میکرد.




تاریخ : یکشنبه 92/6/3 | 12:14 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر

آقای غلامعلی دهقان سخنگوی حزب اعتدال و توسعه (حزب آقای حسن روحانی رئیس جمهور) در مناظره روز جمعه اول شهریور، که در باره موضوع احزاب از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، در فرازی از سخنانش به بخشی از یک حقیقت بسیار مهم اشاره کرد که اگر در آن با دقت نگاه شود می توان گفت ایشان روزنام نگاری (ژورنالیزم) را دسته بندی نموده و نوع خیلی بد آن را مقصر یا لااقل یکی از اصلی ترین مقصرین صدمه به فضای فراهم آمده بعد از دوم خرداد می داند و به نوعی آن را با حرکت منافقین در سالهای اول انقلاب در مقابله با فضای باز سیاسی اول انقلاب معادل سازی می نماید. به عبارت ایشان در پاراگراف ذیل دقت کنید:
"بعد از انقلاب می‌بینیم که 3 سال فضای باز سیاسی خیلی خوبی داشتیم اما گروهکی که عاقبت سر از اشرف در بغداد درمی‌آورد، قدر آن فرصت را ندانست و آمد خودش را با کسانی که آنان این آقایان را از زندان آزاد کرده بودند یعنی توده‌های مردم تعریف کرد. سپس دوم خرداد توسط مردم خلق می‌شود ولی متأسفانه یک ژورنالیست خیلی بد آن فضا را قدر نمی‌‌داند."
ضمن تشکر از ایشان به خاطر بیان بی پرده بخشی از حقیقت، نمی دانم اگر همین مقایسه (مقایسه ژورنالیزم در دوران دوم خرداد! با رفتار منافقین خائن و فراری به اشرف در سال های اول انقلاب ) توسط کسی غیر از ایشان صورت گرفته بود ژورنالست های خزیده در لباس حمایت از آقای روحانی، صبح شنبه با او چه معامله ای در روزی نامه هایشان می کردند و چه هرزه نگاری ها رخ نمی داد؟؟؟
ضمن تشکر مجدد از ایشان آرزو می کنم در انجام چنین روشنگری های خیر از باب اینکه "کار نیکو کردن از پر کردن است" بیش از پیش موفق باشند.
ایشان البته در ادامه می فرمایند:
"آقای گنجی به یکباره مانیفست جمهوری خواهی را می‌نویسد و از خاتمی عبور می‌کند و سپس می‌بینیم که نیروهای انقلابی با یکدیگر مشکل پیدا می‌کنند و عصر جدیدی آغاز می‌شود."
چه خوبست و مفید برای عاقبت جریان اعتدال، که ایشان روشن کنند این ژورنالیزم خیلی بد در اکبر گنجی منحصر است و او به تنهایی موفق به رقم زدن سوء عاقبت برای دوم خرداد و جریان به اصطلاح اصلاح طلبی شد یا این ژورنالیزم خیلی بد که رهبری هم در جلسه ای از آن به " شارلاتانیزم مطبوعاتی" یاد کردند دامنه ای بسیار گسترده داشت و دارد که اصلا جریان اصلاحات بدون آن ابتر و بلکه بی سر بود!

وبلاگ مهدی کوچک زاده 




تاریخ : یکشنبه 92/6/3 | 1:51 صبح | نویسنده : علی رضائی | نظر