سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صادق خرازی در صفحه فیس بوک خود نوشته است:

دیشب یکی از همکاران نوید داد که فیسبوک را می توان بدون فیلتر شکن مشاهده کرد و متعاقب آن خبر داد که مردم می توانند بدون وی پی ان وارد این شبکه عظیم ارتباطی شوند. خبری خوش توام با امید بود که من هم شادی کنان در صفحه خوم گذاشتم. دیری نپایید که همه دوستان یا تاکید کردند و یا نفی نمودند. بنده از منبعی موثق خبر دارم که رئیس جمهور به معاون حقوقی اعتراض کرده اند که چرا علیه فیس بوک و کاربران محترم آن مصاحبه کرده است. برای یکی از بزرگان این مملکت فخیمه که دارای قدرت و شهرت است نوشتم در مملکت فضیلت بنیاد، گویی مردم غریبه اند. در این کشور رهبری محترم، رئیس جمهور و بسیاری از مقامات در سطوح مختلف صفحه فیس بوکی دارند ولی دولت و دستگاه مخابرات آن با نگاه امنیتی صرف به این شبکه می نگرد که جدا جای تاسف دارد. می شود به همه پدیده های زندگی با نگاه بسته امنیتی نگریست.
چند هفته قبل با یکی از مهم ترین مسئولان امنیتی کشور صحبت می کردم از ایشان نیز سئوال پرسیدم چرا با نگاه امنیتی به پدیده فیس بوک می نگرید. وی گفت متاسفانه عده ای درک دقیقی نسبت میان امنیت و تکنولوژی ندارند. بیش از سی سال است که با پدیده تکنولوزی در کشورمان امنیتی برخورد می شود. روزگاری ویدئو را بی ناموسی فرض می کردند. میلیارد ها دلار ارز از مملکت خارج شد ولی حضرات نمی خواستند بفهمند که تکنولوژی همه مرزها را در می نوردد. با ماهواره و موبایل هم همینگونه برخورد می شود.
به جای آنکه حضرات فیس بوک را ابزاری برای تعامل با نسل جوان بدانند، به جای آنکه در کشور فکر شود و به پدیده تکنولوزی، فرهنگی و توام با واقع بینی برخورد شود، همه چیز را از قوه قهریه و از بستر راحت وآسوده تعطیل کردن عقل می نگرند. 
راه مقاومت در برابر ایسم های مبتذل و رفتار خانمان سوز غیر اخلاقی تعطیل کردن و بستن و فیلترینگ نیست. آنکه بخواهد می تواند و آلودگی های اخلاقی جهان متصل به تکنولوژی مرز ناپذیر است. 
یک راه باقی می ماند و آنهم به کارگیری عقل و بهره گیری از حضور یک پارچه مردم و آگاهی عمومی از فرهنگ و بستر گفت و گوی همه جانبه و باز کردن راه تعامل و گفت و گو . مردم ایران نجیب و شریف هستند مردم دین دار و اهل ایمان هستند. چرا عده ای به خود اجازه می دهند که قیم مردم و مسئول بهشت و جهنم آن ها باشند. مسئولیت دولت باید در راستای توسعه فرهنگ عمومی، توسعه اخلاق جمعی و فهم فضیلت های اخلاقی به کار گرفته شود.

به نقل از شبکه ایران




تاریخ : چهارشنبه 92/6/27 | 12:19 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر
انتشار برخی اخبار از سوی رسانه های افراطی درخصوص عزل احتمالی فرهاد دانشجو از دانشگاه آزاد در حالی است که برخی اسناد موجود نشان می دهد بازرس رییس جمهور سابق در نامه ای که دارای 24 سوال است از رییس دانشگاه خواسته تا توضیحات خود را ارایه دهد اما فرهاد دانشجو دستور داده پاسخی به سوالات داده نشود.


 برخی اخبار از سوی رسانه های افراطی درخصوص عزل احتمالی فرهاد دانشجو از دانشگاه آزاد در حالی است که برخی اسناد موجود نشان می دهد بازرس رییس جمهور سابق در نامه ای که دارای 24 سوال است از رییس دانشگاه خواسته تا توضیحات خود را ارایه دهد اما فرهاد دانشجو دستور داده پاسخی به سوالات داده نشود.

به گزارش سرویس سیاسی «انتخاب» ؛ براساس سندی که به دست خبرنگار «انتخاب» رسیده ، غلامعباس زارع سرپرست بازرسی ریاست جمهوری در دولت دهم در نامه ای به شماره ی 104805 خطاب به فرهاد دانشجو رییس دانشگاه آزاد ، خواستار پاسخ به 24 تخلفات گسترده در این دانشگاه شده است.

در صفحه دوم این سند آنی ، به سوءاستفاده های بی سابقه دانشجو از امکانات دانشگاه آزاد برای تبلیغات برادرش (خسرو دانشجو) در انتخابات اخیر شورای شهر و همچنین کمک به فعالیت انتخاباتی یک کاندیدای خاص ()، انتصابات خانوادگی، تخلفات سنگین مالی، جذب اعضای هیات علمی با مدرک فوق لیسانس آنهم در تهران، برگزاری های جشن های چند صدمیلیونی در برج میلاد و ... اشاره شده است.

براساس اطلاعات دریافتی، بند شماره 24 (آخرین بند) مربوط به آقای "ق" (کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری اخیر) می باشد.

این درحالیست که براساس اطلاع دقیق خبرنگار «انتخاب»، دانشجو پس از مطالعه ی این نامه، ترجیح داده نامه ی بازرسی ویژه ریاست جمهوری را بی پاسخ بگذارد!

پیش از این، برخی رسانه ها نسخه ی ناقص این سند را منتشر کرده بودند.







تاریخ : دوشنبه 92/6/25 | 5:28 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

 

   آلزایمر

این بیماری از نام دکترآلوییزآلزایمر روانپزشک آلمانی که برای اولین بار آنرا تشخیص داد اقتباس شده است ویک بیماری نورودژنراتیو(تخریب نورونهای عصبی) پیشرونده می باشد که منجر به زوال عقل می گردد.

این تخریب نورونهای کلینرژیک، کورتکس ولیمبیک مغزرا درگیر وبا پیشرفت بیماری ادراک،عاطفه وعملکرد فیزیکی بیماربه تدریج مختل می شود.

باتوجه به اینکه این بیماری یک بیماری ایدیوپاتیک(بدون علت مشخص) میباشد ولی عوامل محیطی وژنیتیکی متعددی دربروز وتشدید وسیر بیماری دخیل بوده مانند:

افزایش سن، جنس موئنث، یائسگی زودرس، سابقه فامیلی، اختلالات عروق مغز، بالا رفتن هموسیستئین سرم ووجودژن آپولیپوپروتئین( APOE4 ).

ازنظر شدت بیماری چهار مرحله دارد:

1-پره دمانس : فرد گاهی دچار فراموشی به خصوص در حافظه کوتاه مدت خود می شود(اختلال از حافظه کوتاه مدت شروع ودر نهایت حافظه بلند مدت رادرگیر می نماید)

2- مرحله خفیف : فقدان حافظه کوتاه مدت، کاهش توانایی قضاوت که تغییرات واضح در شخصیت فرد دیده می شود.

3- مرحله متوسط: بی قراری ، رفتار تهاجمی، هتاکی واستفاده از الفاظ رکیک مبهم وگاهی بی هدف، سرگردانی روزمره، اختلال در جهت یابی ومحاسبات ساده، اختلالات خواب وهذیان .

4- مرحله شدید: بروز سایکوز مثل اختلال کامل در تعقل ، ناتوانی شدید درحرکت وفعالیت، بستری شدن، بی اختیاری درادرار ومدفوع، کاهش سیستم ایمنی ودفاعی وافزایش عفونتهای متعدددربدن ودر نهایت اغماء ومرگ.

این بیماری مخصوص سالمندان بوده ودر مان قطعی ندارد واستفاده از بعضی داروها وگفتار درمانی وفیزیو تراپی تنها می تواند سرعت سیر بیماری راکندتر وعوارض متعدد وثانویه آن را کاهش دهد.

 با معاینه بالینی وذهنی وگرفتن شرح حال از سوابق خانوادگی وخود بیمار،انجام CTsan،MRI،PETازجمجمه،بررسی مارکرهای مایع مغزی نخایی ... تشخیص قطعی گذاشته می شود.

وجود بعضی از این علائم در افراد به خصوص در سنین قبل از65سال می تواند مطرح کننده بیماریهای  دیگری از اعصاب وروان مثل افسردگی ،پارانوئید یاحتی بیماریهای اعصابی که منشاء جسمی دارند باشد.

این باوردر تحقیقات ونظریه های علمی  وجود دارد که فعالیت فکری وذهنی منسجم بیشتر، در طول زندگی آمارابتلا به این بیماری را کاهش خواهدداد، یعنی افرادی که از فکر واندیشه وذهن پویای خود بیشتر استفاده نموده اند احتمال ابتلا کمتر ویاسیربیماری کندتری را طی خواهند نمود.

                    بااستفاده از مقاله دکتر بابک رضوانجو(فارماکولوژیست)در هفته نامه پزشکی امروز

 




تاریخ : جمعه 92/6/22 | 1:24 عصر | نویسنده : دکتر سیدحسین حسینی | نظر

یادداشتی از دکتر صادق زیبا کلام
از روز یکشنبه 17شهریور که خانم راستگو به‌همراه آقای دنیامالی، دو عضو حاضر در فهرست اصلاح‌طلبان شورای شهر، به جای دادن رای به محسن هاشمی نامزد اصلاح‌طلبان، به قالیباف نامزد اصولگرایان رای دادند و در نتیجه با همان دو رای باعث ماندن شهرداری در دست اصولگرایان شدند، رسانه‌های پرتعداد آنان دفاع شداد و غلاظی از عمل خانم راستگو را کلید زده‌اند. همچنین به موازات حمایت از خانم راستگو، اصولگرایان حملات سنگینی را هم متوجه اصلاح‌طلبان کرده‌اند. آنان در رسانه‌های پرتعدادشان، اصلاح‌طلبان را به واسطه انتقاداتشان به عمل الهه راستگو، متهم به استبداد کرده‌اند.

از دید اصولگرایان، این حق خانم راستگو بوده که به‌عنوان یک عضو شورای شهر، تصمیم بگیرد و انتخاب کند که به چه کسی رای دهد؟ این انتظار و توقع اصلاح‌طلبان از وی که همه اعضای فراکسیون باید به تصمیمات جمعی احترام بگذارند، از دید اصولگرایان، مصداق روشن استبداد، تحکم و دیکتاتوری است.

آنان همچنین مدعی هستند با اینکه آقای عباس جدیدی به جناح آنان تعلق دارد اما وقتی به جای آقای قالیباف به آقای محسن هاشمی رای داد، اصولگرایان به هیچ روی از وی کدورتی به دل نگرفتند.

اما با وجود همه سرزنش‌ها و استدلال‌های اصولگرایان نسبت به اصلاح‌طلبان و با در نظر گرفتن همه دسته‌گل‌هایی که آنان به واسطه عملکرد «آزادمنشانه» رای خودشان می‌فرستند، همان‌طور که گفته شد عمل خانم راستگو، غیردموکراتیک بود و دفاع اصولگرایان از وی و متقابلا حملاتشان به اصلاح‌طلبان و متهم‌کردن آنان به رفتار غیردموکراتیک، نهایت فرصت‌طلبی سیاسی است.

این درست است که راستگو از این حق برخوردار است که به هرکس که می‌خواهد رای دهد اما همه این حق و حقوق، زمانی تحقق می‌یابد که وی به اعتبار شخص «الهه راستگو» انتخاب می‌شد و به عضویت شورا درمی‌آمد. اما آیا رای خانم راستگو، به واسطه اینکه ایشان «الهه راستگو» بودند به ایشان داده شد؟

به بیان دیگر، اگر خانم راستگو در فهرست اصلاح‌طلبان نمی‌بود، همین میزان رای را می‌آورد؟ تصور نمی‌رود که نه خانم راستگو و نه طرفداران جدید اصولگرای وی، بتوانند چنین ادعایی را مطرح کنند. بنابراین رای ایشان اخلاقا و اصولا برحسب ضوابط و قواعد دموکراسی، تعلق به خودشان نداشته و تعلق به جریان سیاسی‌ای دارد که موجبات انتخاب ایشان را فراهم آورده است.

اگر ایشان به‌راستی مایل هستند که حسب انتخاب فردی و شخصی خود تصمیم‌گیری کند، در آن صورت اخلاقا موظف بود روزی که اصلاح‌طلبان، وی را در فهرست خود قرار دادند به آنها می‌گفت در صورتی که انتخاب شود، هیچ تعهدی به تصمیمات جمعی و اهدافی که به مردم اعلام شده و به واسطه آن رای گرفته شده ندارد و هر طور که صلاح دید، عمل می‌کند.

اما در عمل خانم راستگو بعد از آنکه از اعتبار اصلاح‌طلبان استفاده (یا درست‌تر بگوییم سوءاستفاده کرد) مقایسه آقای جدیدی با نامبرده که بعضا از سوی اصولگرایان صورت می‌گیرد هم قیاس مع‌الفارق است. به همان میزان که حضور خانم راستگو در شورای شهر مدیون اصلاح‌طلبان است، به همان میزان حضور آقای جدیدی صرفا و فقط مدیون و مرهون «عباس جدیدی» است.

تقریبا اکثریت قریب‌به‌اتفاق رای‌دهندگان تهرانی، به واسطه شخصیت ورزشی وی، به واسطه علاقه به کشتی و اینکه آقای جدیدی در مقطعی قهرمان المپیک و قهرمان ملی کشور بودند، به وی رای دادند. به عبارت دیگر چه عباس جدیدی در فهرست «آبادگران» بود چه در فهرست کارگزاران یا اصلاح‌طلبان و دیگر اصولگرایان، همین میزان رای را می‌آورد چون رای به جدیدی به واسطه فهرست نبود. این چه دخلی به خانم راستگو پیدا می‌کند که اگر در فهرست اصلاح‌طلبان نبود یک‌هزارم این رای را هم نمی‌آورد؟

بعید به نظر می‌رسد که اصولگرایان این نکات و قواعد ابتدایی، بدیهی، اولیه دموکراسی، حزبی و کار تشکیلاتی را ندانند. اما اینکه با وجود این، چرا خود را به تجاهل زده و با همه وجود به دفاع از عمل غیراخلاقی خانم راستگو برخاسته و اصلاح‌طلبان را متهم می‌کنند شاید در گرو این پرسش است که اصولگرایان به‌راستی چقدر پایبند به ضوابط اخلاقی در سیاست هستند؟




تاریخ : پنج شنبه 92/6/21 | 1:33 عصر | نویسنده : محمد رجایی | نظر

پنج معجزه احمدی نژاد!

بعضی ها فکر می کنند، معجزه فقط برای پیامبران بود و بس و در این دوران کسی را توان آن نیست! البته واقعاً کار هر کسی نیست! اما در جهان استثنائاتی هم پیدا می شود، مثل همین مش محمود خودمان! کم معجزه نشان داد در این 8 سال؟! حال مردم بی چشم و رویی کردند و قدر ندانستند و ایمان نیاوردند، معجزات او که قابل خدشه نیست! نباید منکر معجزات او شد؟! واقعا چه معجزه ای باید می شد تا ایمان می آوردند، عجب مردمان گمراهی!

حداقل باید کاری کرد تا نسل های بعدی از معجزات مش محمود اطلاع پیدا کنند تا فقط به نام او ثبت شود و اختراع او را ندزدند، یا احیاناً اگر دوباره صاحب کرامتی یافت شد و خواست معجزاتی آشکار نماید، معجزه های تکراری به خورد مردم ندهد. اینجاست که وظیفه نسل حاضر بسی سنگین می شود! چراکه اگر معجزات محمودیه را در 8 سال گذشته ثبت و ضبط نکنه و به نسل آینده گزارش و سفارش نکنه خیانت کرده!

پس ما نیز بر حکم وظیفه با سرقت ادبی از نوشته یک طنزپرداز وطنی و با دخل و تصرفی در آن، معجزات او را به شمارگان می آوریم تا هم ماندگار تاریخ باشد و هم عبرتی بر گمراهان!   ادامه مطلب




تاریخ : پنج شنبه 92/6/21 | 10:9 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور کشورمان در اولین گفتگوی تلویزیونی اش بامردم ایران که شامگاه 19 شهریور از شبکه 1 سیما پخش شد مصرف سالانه گندم در ایران را 10 میلیون تن اعلام کرد و افزود با این حساب در سال جاری باید 7 و نیم میلیون تن گندم وارد کنیم.

نتیجه ای که مخاطب از آمار دکتر روحانی می گیرد این است که در سال گذشته، تولید گندم در کشور تنها 2 میلیون و 500 هزار تن بوده است و دولت جدید کشوری با سیلوهای خالی را تحویل گرفته است. اما آمار فائو (سازمان خوار و بارو کشاورزی سازمان ملل) در این مورد چه می گوید؟ با جستجویی در سایت اینترنتی این سازمان به نتایج زیر می رسیم:



همچنان که در این جدول دیده می شود تولید سالانه گندم در ایران برای چهار سال متوالی بیش از13 میلیون تن بوده است. بر این اساس، حتی اگر آمار حجت الاسلام روحانی مربوط به سال 2013 باشد، جای این سئوال وجود دارد که چگونه ناگهان در عرض یک سال، تولید گندم کشور از 13 میلیون و 800 هزار تن به 2 میلیون و 500 هزار تن یافته است؟

منبع در سایت فائوhttp://faostat.fao.org/site/567/DesktopDefault.aspx?PageID=567#ancor :

   

  




تاریخ : پنج شنبه 92/6/21 | 12:58 صبح | نویسنده : علی رضائی | نظر

سال هاست که نان عده ای در تندروی می باشد. آنان آنچنان در این سال ها برای خود اعتبار و منابع انباشته اند که با این سادگی تحلیل نروند و بی خرج نشوند. خوشبختانه از آنجا که میانه روی و اعتدال بر خواسته از نهاد آدمیان است و آرامش و عقلانیت شرط توسعه و نیاز آحاد جامعه می باشد، بنابراین افکار عمومی در مقابل حرکت های افراطی و تندرویهای عقل ستیز آنان حساسیت پیدا کرده است؛ نشانه اش نتیجه همین انتخابات اخیر است، از این روی تندروها نقشه و مسیر عوض کرده اند و سعی دارند از تقابل رسمی و علنی با گفتمان اعتدال پا عقب کشند و فاز فعالیت سلبی در مقابل دولت را از روی صحنه به پستوهای برنامه ریزی منتقل نمایند. حال گاه در پستوی های تجدد، همچون فضای مجازی و گاه در پستوی های سنتی، همچون مساجد و هیئات مذهبی و...

علائم و قرائن حکایت از آن دارد که سناریوی فعال سازی نهادهای مدنی سنتی از قبیل هیئت ها و مساجد و بسیج و برخی دیگر از پایگاه ها به عنوان بستر اصلی فاز فعالیت های جدید در دستور کار قرار گرفته است. فعال‌سازی شبکه های سنتی به منظور تحریک افکار متدینان و نیرو‌های جوان و دلسوخته و استفاده از علائق دینی و مذهبی محور برنامه ریزی هاست.

به نظر می رسد کانون اصلی برنامه ریزی های جدید قم می باشد و سلسله نشست های توجیهی در مشهد مقدس در دستور کار قرار دارد. صنوف مختلفی در این برنامه ریزی ها مورد نظر می باشند استفاده از ظرفیت تریبون های سنتی یکبار دیگر به کمک گرفته شده است. هدف کوتاه مدت برنامه ریزی اتاق های فکر تندروها بازیابی قدرت تحلیل رفته و انسجام بخشی به نیروها و هواداران و به فراموشی سپردن آثار شکست انتخابات اخیر می باشد. هدف میان مدت آنان تسخیر مجلس دهم است.
در نگاه برنامه ریزان جریان تندرو، مجلس نهم اگر چه با اکثریت اصولگراست، ولی در مقیاس تندروها مجلس میانه روها می باشد. بر این اساس مجلس دهم به عنوان کانونی ترین جایگاه برای فشار و تقابل با دولت تدبیر و امید هدف میان مدت به حساب می آید. شناسایی نیروها با ظرفیت رأی آوری در شهرستان ها در دستور کار آنان است. و اما همه این فعل و انفعال به هدف ناکام گذاشتن دولت کنونی و از کار انداختن آن و چهار ساله کردن دولت روحانی می باشد. طبیعی است در این مسیر اختلافات اردوگاه اصولگرایی کم رنگ خواهد شد و نگاه تسامحی در آن رواج می یابد. حمایت رسانه هایی چون کیهان برغم اختلافات گذشته از انتخاب مجدد محمد باقر قالیباف به عنوان شهردار تهران در همین مسیر ارزیابی می شود.

به هر روی توپخانه های تندروها در حال تدارک و روغن کاری و مهمات گذاری و هدف گذاری می باشند. پیش بینی بمباران افکار عمومی با سوژه سازی ها و بهانه جویی های مرسوم ظرف سه ماه آینده و پس از پایان بحران سوریه قابل پیش بینی است. آنچه برای دولت تدبیر و امید مهم است این که با هوشمندی در کمند کین افراطیون گرفتار نیاید و به حاشیه ها تن در ندهد و بر مسیر اعتدال و عقلانیت پای بفشارد و
خدمت بی منت و صادقانه به مردم را همچنان در سر لوحه خود داشته باشد.

بی شک رفتار عقلانی و صداقت با مردم، باطل السحر افراطیون خواهد بود.

بازنویسی و چکیده شده مقاله ای از روزنامه ابتکار.




تاریخ : چهارشنبه 92/6/20 | 8:27 صبح | نویسنده : محمد رجایی | نظر

       "فراجناحی" و "فراجناحی" عمل کردن بیش از آنچه که یک واقعیت جدی سیاسی باشد، بیشتر یک "ژست" سیاسی است. چراکه در عمل اساسا چیزی به نام «فراجناحی» نه وجود دارد و نه می‌تواند وجود داشته باشد.
   راه دور نرویم، همین دولت به اصطلاح «تدبیر و امید» ‌خودمان را نگاه کنیم. آیا به راستی می‌توان گفت که اعضای آن تا بدینجا براساس ملاک و معیارهای «فراجناحی» انتخاب شده‌اند و رئیس دولت «فراجناحی» ‌دارد عمل می‌کند؟

    پاسخ آن عملا خیر است. معنای دقیق «فراجناحی» آن است که یک جناح، یک حزب و یک گروه مشخصی که در جریان انتخابات به قدرت رسیده‌اند، اعضای دولت را از میان خودشان برنمی‌گزینند و بنابر دلایلی اعضای کابینه را از میان جناح‌ها و احزاب یا گروه‌های دیگر برمی‌گزینند. این ساده‌ترین تعریف فراجناحی می‌باشد. آیا در عمل درخصوص دولت آقای روحانی اینگونه بوده است؟ پاسخ یقینا خیر است.

   همه افرادی که تا بدینجا چه برای هیات دولت و چه برای پست‌ها و سمت‌های دیگر تعیین شده‌اند، هیچ‌کدام شان به معنای دقیق و اخص کلمه «فراجناحی» ‌نیستند. همه آنان بدون استثناء دوستان، نزدیکان، همکاران و همفکران آقای دکتر روحانی بوده‌اند. بعضا سال‌ها با ایشان در مجمع تشخیص مصلحت نظام کار می‌کرده‌اند، بعضا با ایشان در دورانی که در شورایعالی امنیت ملی کار می‌کردند همکار بوده‌اند، بعضا در دوران آقای هاشمی‌رفسنجانی با آنها همکار بوده‌اند، بعضا در دوران آقای خاتمی با آنها همکار بوده‌اند، بعضا در کمیسیون‌های مجلس در طی 4، 5 دوره‌ای که آقای روحانی نماینده مجلس بودند، با ایشان همکار بوده‌اند، و قس علیهذا. هیچکدام همکاران ایشان بعنوان مثال نه به جناح نهضت آزادی (ملی ـ مذهبی‌ها) تعلق دارند، نه به جریان جبهه پایداری نزدیکند و نه از همکاران  آقای احمدی‌نژاد به شمار می‌روند.

   به بیان دیگر، هیچکدام  «غریبه»‌ نیستند؛ هیچکدام به یک جناح مشخص دیگری تعلق ندارند. همه یک‌جورهایی «خودی» ‌هستند. طرفه آنکه برخی بیسشتر نزدیک‌تر شد، برخی کمتر نزدیک‌ترند. اما همه جزو «نزدیکانند»؛ هیچکدام از بیرون نیامده‌اند. هیچکدام به یک جناح دیگر، به یک گروه دیگر، به یک جریان دیگر تعلق ندارند. هیچکدام نیستند که آقای روحانی برای اولین بار است که او را می‌بیند. ایشان با همه آنان سال‌هاست آشناست و با همه آنها در یک مقاطعی از نزدیک کار می‌کرده است. اتفاقا دولت‌های دیگر هم کم‌وبیش همینگونه بوده‌اند. صرفنظر از آنکه خود را «فراجناحی» ‌بدانند یا ندانند. حلقه اصلی و اولیه تیم آقای احمدی‌نژاد هم شامل افرادی می‌شد که سال‌ها در جنگ، در کردستان، در اردبیل یا در شهرداری با هم کار کرده بودند. لایه بعدی هم باز شامل کسانی می‌شد که از نظر فکری نزدیک به آقای احمدی‌نژاد بودند. داستان دولت‌های اصلاحات و سازندگی هم عینا همینگونه بود.

   می‌ماند این سوال که پس آیا پدیده‌ای به نام دولت «فراجناحی» می‌تواند وجود داشته باشد؟ در پاسخ می‌بایستی گفت آری. دولت‌های ائتلافی اینگونه هستند. یعنی وقتی یک حزب یا یک جریان سیاسی نمی‌تواند اکثریت در انتخابات یا در پارلمان را کسب نماید مجبور می‌شود که دولت ائتلافی یا فراجناحی تشکیل دهد. در آن صورت  حزبی که بیشترین آراء را دارد از احزاب دیگر هم یار گیری می کند تا به حد نصاب نصف بعلاوه یک برسد. رئیس‌جمهور یا نخست وزیر نه لزوما "شرکا"  را می‌شناسد و نه به طریق اولی سابقه همکاری با آنان داشته است. دولت‌های فعلی انگلستان، اسرائیل، ایتالیا و یونان اینگونه هستند. آنان را می‌توان «فراجناحی» ‌توصیف نمود. منتهی نه از باب اینکه خواسته‌اند «فراجناحی»‌     باشند بلکه از بد حادثه که نتوانسته‌اند اکثریت را بدست آورند. شکل دیگری که دولت های فراجناحی تشکیل شده اند در یک شرایط استثنایی بحرانی بوده. مثلا کشور وارد جنگ شده یا یک شرایط حساس دیگر در کشور ایجاد شده. در غیر اینصورت ها اساسا هیچوقت دولت ها بدنبال فراجناحی نمی روند.

   اولین معضل دولت فراجناحی دشواری تصمیم گیری در آن است. مشکل دوم توزیع یا تقسیم قدرت است. معمولا احزاب کوچکتر که برای رسیدن به حد نصاب دولت وارد ائتلاف شده اند معمولا سهم زیادی می خواهند. به علاوه هر زمان هم که از دولت خارج شوند آن را از اکثریت می اندازند.  بنابراین و برخلاف ژست رایج سیاسی که در ایران مد شده که دولت ها "پز" فراجناحی بودن بدهند، اساسا فراجناحی بودن  خیلی هم پدیده جالبی نیست.

    قاعده کلی آن است که حزب و جریان سیاسی که در انتخابات پیروز می‌شود و نصف به علاوه یک آراء را به دست می‌آورد، دولت را تشکیل می‌دهد ـ همه اعضاء و افراد آن هم تعلق به حزب و گروه سیاسی که در انتخابات پیروز شده‌اند دارند. به عبارت دیگر وقتی سوسیالیست‌ها، محافظه‌کاران، دموکرات‌های مسیحی یا فی‌المثل عدالت و توسعه یا اخوانی‌ها در انتخابات نصف به علاوه یک را می‌آورند، هرگز از احزاب دیگر برای شرکت در دولت دعوت نمی‌کنند. مگر اینکه همچون ایتالیا، یونان یا انگلستان، هیچ حزبی نتواند نصف به علاوه یک را بیاورد و در آن صورت مجبور می‌شود که برود برای ائتلاف و فراجناحی بودن.

     آقای روحانی صرفا در یک صورت می‌توانست مدعی «فراجناحی» شود. اینکه آقایان باقر قالیباف، محسن رضایی، علی‌اکبر ولایتی و حتی دکتر سعید جلیلی (البته در صورتی‌که ایشان افتخار همکاری می‌دادند) را در دولتشان وارد می‌کردند. به علاوه تعدادی از مسوولان احمدی‌نژاد را هم وارد حلقه امید و تدبیر می‌کردند. در آن صورت ایشان به حق می توانستند ادعای "فراجناحی" بنمایند.

 

 




تاریخ : چهارشنبه 92/6/20 | 1:14 صبح | نویسنده : علی رضائی | نظر

پس از پایان رای گیری و انتخاب قالیباف به عنوان شهردار تهران ، رسانه ها و برخی شخصیت های سیاسی اصلاح طلب با تلاش برای یافتن مقصر شکست در مصاف شورای شهر، با انتقاد از الهه راستگو، رای ندادن وی به محسن هاشمی را دلیل شکست اصلاح طلبان در انتخابات شهرداری تهران عنوان کرده    ‎اند. این در حالی است با توجه به ترکیب آراء حتی اگر راستگو هم به محسن هاشمی رای می‏داد باز هم او به «بهشت»  نمی رسید.

الهه راستگو که با لیست اصلاح طلبان وارد شورای شهر شده است در یک حرکت اخلاقگرایانه و منصفانه در انتخابات روز یکشنبه شهرداری تهران به محمد باقر قالیباف رای داد. اینکه به چه کسی رای داده است اصلاً مهم نیست، زیبایی کار اینجاست که ایشان تشخیص داده که در یک انتخابات آزاد به فردی که تشخیص داده لایق تر است هرچند مورد نظر حزب مطبوعش نباشد رای داده است. همین موضوع باعث شده که انتقام شکست در انتخاب شهردار، از سوی چهره های اصلاح طلب شورای شهر از او گرفته شود و در این انتقام جویی کار به تهدید نیز کشیده شده است.

راستگو در گفتگو با فارس در این باره گفته است: پس از اعلام نتیجه انتخاب شهردار تهران افرادی که اصلا سیاسی نیستند و با هدف کاسب‌کارانه در لیست اصلاح طلبان قرار گرفته بودند، طی تماس‌هایی نه تنها به بنده توهین کردند بلکه من را نیز تهدید کردند    .

اما نکته جالب توجه برخورد رئیس شورای شهر تهران با یکی از اعضای این شورا است.

درحالی که فقط چند روز از انتخاب بدون حاشیه ایشان به عنوان رئیس شورای تهران می گذرد، این گروه انحصار طلب که سبقه انحصار طلبیشان را در سال 88 نشان داده اند? نه تنها درس اخلاق گروه مقابل را بعد از 24 خرداد نیاموختند بلکه انتخابات چندروز قبل را هم فراموش کردند و با بی اخلاقی، اینبار که دیگر بهانه ای برای ادعای تقلب نداشتند پس روزها از شانتاژ خبری گسترده بر علیه شهردار تهران? اینبار یقه هم حزبی خود را گرفتند که ...!!

به گفته الهه راستگو احمد مسجد جامعی پس از قطعی شدن شکست محسن هاشمی در انتخابات ، وی را خائن خطاب کرده است.این در حالی است که رئیس شورای شهر یک جایگاه حقوقی دارد و باید از موضع گیری های جناحی بپرهیزد.

راستگو همچنین در بیان علت رای دادن به قالیباف گفته است: دو گزینه بیشتر نداشتیم. اگر گزینه‌های دیگری بود شاید می‌توانستیم وقت بیشتری بگذاریم اما به هر حال به نظر بنده تنها شخصی که می‌توانست به شهر تهران کمک کند آقای قالیباف بود.

البته جنجال مربوط به رای دادن راستگو به قالیباف محدود به شورای شهر نشده و تقریباً تمامی رسانه های دوم خردادی تلاش کردند ناکامی در انتخاب شهردار را نه به واسطه وزن کم در شورا که رای الهه راستگو بدانند.

البته رفتار قرون وسطایی رسانه‌ها و شخصیت های اصلاح طلب ریشه تاریخی دارد. نمونه بارز از تفتیش عقاید اصلاح طلبان به موضوع اعتراف برخی از فتنه گران در جریان دادگاه های بررسی جرائم متهمان وقایع سال 88 باز می گردد که واکنش گسترده ای را نیز در پی داشت.

 




تاریخ : دوشنبه 92/6/18 | 11:35 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر

دفاع و قبول جدی و قاطعانه دکتر ظریف مرد ارشد سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران از جریان مشکوک و قریب به یقین جعلی "هولوکاست" نشانه چیست؟!
چرا جناب ایشان با این قطعیت از طرف همه مردم ایران در این زمینه صحبت می کنند در حالی که از بالاترین مقام نظام تا مردم عادی کوچه و بازار و کارشناسان تاریخی اکثراً در این جریان تشکیک دارند و آن را با توجه به مستنداتش دروغین می پندارند...
از یک مقام رسمی جمهوری اسلامی حداقل انتظاری که وجود دارد این است که مواضع خود را با فرد اول مملکت هماهنگ کنند و مواضع اصولی و قاطعانه و یکدستی را در سطح بین الملل ارائه دهند و محتاط تر برخورد کنند... حالا تبریک به یهودیان را به حساب گرایش اخلاقی ایشان می گذاریم.. قبول صد در صد هلوکاست را کجای دلمان بگذاریم!؟... ضمن اینکه احمدی نژاد مواضعش مانند رهبری فقط تکذیب قطعی نبوده و این پرسش را هم مطرح می کرده اند که بر فرض صحت این جریان چرا فلسطین باید اشغال شود؟!

فاین تذهبون...




تاریخ : شنبه 92/6/16 | 12:12 صبح | نویسنده : علی رضائی | نظر