سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در جمع دوستانه ما، رسم شده است که هر سفری، سفرنامه­ای را در پی داشته باشد تا در وبلاگ کمیل ماندگار شود. با اصرار دو تن از دوستان، فرازهایی کوتاه از یادداشت های سفر به خانه خدا را که در ماه شعبان سال جاری انجام شد، در دوازده قسمت تقدیم می­نمایم.

کعبه

دعوت

دوشنبه، 20 تیر 1390، پس از دو ماه انتظار، سفر به سرزمین وحی آغاز شد. بارها از طریق دانشگاه و حوزه برای این سفر معنوی ثبت نام کرده بودم؛ اما توفیق تشرف قسمت ما نمی­شد. سالیان زیادی در دعاها و مناسبت­های خاص، مثل ماه مبارک رمضان، از خدا توفیق این زیارت را خواسته بودم؛ دیگر امیدی نداشتم و به آن فکر نمی­کردم. تا این که سرانجام از راهی که فکرش را هم نمی­کردم مرا برای این سفر دعوت کردند؛ تلفن زنگ زد و گفتند آیا آمادگی این سفر را دارید؟ با خوشحالی پذیرفتم. اما با قطع شدن تلفن، فکر تأمین هزینه سفر ذهنم را مشغول کرد. طولی نکشید که از جای دیگری به من تلفن شد و پیشنهاد یک پروژه فرهنگی با پیش­پرداختی مناسب، بار دیگر مرا خوشحال کرد. بدین ترتیب سفر و هزینه آن «من حیث لایحتسب» فراهم شد. آن قدر همه چیز به­خوبی و پشت سر هم پیش می­رفت که یقین کردم کل این سفر هدیه­ای از سوی خالق مهربان است. به امید آن­که در شمار «ضیوف الرحمان» قرار گیرم، و مصداق این شعر نباشم که

به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند

که برون در چه کردی که درون خانه آیی




تاریخ : پنج شنبه 90/6/24 | 4:31 عصر | نویسنده : حمید فاضل | نظر