سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

.......... ادامه پرسش ها از حجت الاسلام زیبایی نژاد..............

حالا شما می فرمایید به مصلحت هست یا نیست؟
 

در این قاعده با لیبرال ها درگیریم. برخی معتقدند که یا باید سکولاریسم اجتماعی داشته باشیم یا لااقل سکولاریسم حکومتی یعنی حکومت نسبت به ارزشها هیچ گونه وظیفه ای ندارد و باید آزادی ها را تضمین کند. اما ما می گوییم در تفکر دینی حاکمیت نسبت به ارزش ها هم مسئولیت دارد در صورتی که قدرت و مصلحت مداخله را داشته باشد چه در حوزه فرهنگ سازی و ایجاد مطالبه اجتماعی و حساسیت عمومی و چه در عرصه قانون گذاری، در هر دو مسئولیت دارد، این قانون کبرایی است. اما بحث در جزئیاتش به اینجا می رسد که آیا درحال حاضر حکومت ما قدرت دارد و آیا مصلحت وجود دارد یا نه؟ 

* شما یک بحثی کردید در مثال دانشگاه که ما باید قدرت افکار عمومی را داشته باشیم و بعد اعمال قدرت کنیم، ما دقیقا در جمهوری اسلامی وقتی حجاب را اجباری کردیم افکار عمومی را پشت خود داشتیم؟ آیا اقناع حداقلی وجود داشت تا این کار صورت بگیرد یا خیر؟ یا اینکه در فضای شور و هیجان اول انقلاب بودیم که این اتفاق افتاد؟

من تجربه شخصی خودم را در شهر شیراز می گویم و نمی دانم در جاهای دیگر اینگونه بود یا خیر! در شهر شیراز موقع پیروزی انقلاب، ما زن بی حجاب می دیدیم تا سال 59 بی حجابی برداشته شد و حجاب اسلامی برقرار شد و به ندرت کسی دیده می شد که مو یا کاکلشان بیرون بود. خانم ها یا چادری بودند یا مانتویی. جنگ که آغاز شد در شیراز جنگ زده های خوزستانی که آمدند اوضاع رها شد و یک مقداری از آن به بعد کنترل نشد و جاهای دیگر چگونه بود نمی دانم.

آیا قبل آن کنترل می شد؟

قبل از آن فضای عمومی جامعه به نفع حجاب بود. برای شناخت قبل از آن تاریخ مراجعه بفرمایید به کتاب توسعه و تضاد اثر آقای دکتر فرامز رفیع پور، که می گوید یک تحقیق میدانی انجام شد که سوال کرده بود که زنان چادری در سال 61 چقدر از احترام اجتماعی برخوردار بودند؟ و در سال 71 چقدر؟ بالای 70 درصد ابراز کردند در سال 61 زنان چادری از احترام اجتماعی برخوردارند، یعنی کسی که در سال 56 تا 59 می خواست پز بدهد، چادری می شد. فقط هم بحث ایدئولوژیک نبود. بلکه هیمنه ی انقلاب فضا را عوض کرد و کسی که انقلابی بودنش را می خواست نشان دهد با حجاب، چادر یا مانتو نشان می داد.

پاسخ دهندگان در دهه هفتاد، سی و اندی درصد اعلام کردند که این عده احترام اجتماعی دارند که این خیلی مهم است و من می خواهم از اینجا به یک آسیب مهم حاکمیت برسم. اگر من از شما مصاحبه کنندگان بپرسم که حکومت اسلامی چه حکومتی است، چه پاسخی می دهید؟

**>

نظامی که مشروعیت داشته باشد به معنی اتصال به منبع الهی و ساختارهایش متناسب با نگاه دینی است و مناسبات در خدمت اهداف شریعت قرار گرفته باشد.

حالا اگر این سئوال را از متدینین بپرسیم چه نظری می دهند؟ اغلبشان می گویند حکومتی است که احکام اسلامی را اجرا کند. یعنی کاملا یک نگاه فقهی و حقوقی است به حکومت اسلامی. نمی گویند حکومت اسلامی حکومتی است که به دنبال تحقق مناسبات اسلامی است، چه مناسبات حقوقی چه مناسبات اخلاقی و چه مناسبات اعتقادی. یعنی سطح ادراک مردم را باید رشد بدهید. اخلاق و احساسات اجتماعی را باید رشد بدهید رفتارهای عمومی را هم باید در کف جامعه رشد بدهید. ولی امروز جامعه مذهبی ما تصورش از تقید این رفتار است. موقعی که می خواهد جامعه را دینی کند می خواهد این رفتار را دینی کند و حواسش نیست که این رفتار از آن تعلقات اخلاقی و اعتقادی برخاسته است. « وَلَکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُوْلَئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» حضرت عیسی (ع) وقتی می خواستند خداحافظی کنند و به آسمان عروج کنند، به حواریون می فرماید: من در این مدت تلاش کردم دنیا را در نگاه شما خوار کنم و آن را زمین زدم مراقب باشید بلندش نکنید و آخرت را بلند کردم، شما زمینش نزنید. یعنی اگر توانستی محبت خدا را دل مردم زنده کنی و به تعبیری آرمان سازی کنی برای جامعه، آن موقع درست است. مهم ترین مساله ای که حاکمیت ها دارند این است که برای نسل جوانشان چه آرمانی درست کنند. در نظام هایی که نمی توانند برای مردم آرمان درست کنند باید سر مردم را گرم کنند؛ وگرنه جوان اعتراض اجتماعی می کند و حکومت ها نخواهند توانست جامعه را مدیریت کنند. و خیلی از این سرگرمی ها مثل بازیگری و ورزش و امثالهم بسیاریش برای این است که آرمان برای مردم درست کنند و سرگرم کنند مردم را.

این مطلب را مقایسه کنید. در شام در حضور امام سجاد (ع)، وقتی یزید به یکی از بچه های طایفه امام حسین (ع) می گوید می آیی با فرزند من کُشتی بگیری؟ امام سجاد (ع) می گوید: کشتی نه، اما اگر می خواهی شمشیر واقعی بده تا واقعی بجنگند. یعنی اهل بیت طوری فرزندانشان را تربیت کردند که آرمان دارند.

این را مقایسه کنید با کسی که آرمانش این است که تیم من برنده می شود یا رقیب؟ این دو فضاست. موقعی که حاکمیت شما توانست مطالبه عمومی ایجاد کرده و آن را مدیریت کند، این در یک مقطع زمانی مثلا تبدیل به سر دادن شعار "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" توسط مردم می شود و بعد اگر هم بخواهی عقب نشینی کنی، مردم یقه ات را می گیرند. آیا ما توانسته ایم در بحث عفاف آرمان درست کنیم که اگر حاکمیت هم خواست کوتاه بیاید مردم اجازه ندهند؟ این اتفاق هنوز نیفتاده است. حاکمیت جلو آمده مساله را حل کند و مردم عقب ایستاده و مثل آیه قرآن شده اند که بنی اسراییل به موسی (ع) و هارون گفتند تو و خدایت بروید بجنگید، هر وقت پیروز شدید ما می آییم! این اتفاقا شکست است.

امروز با مشکل دیگری مواجهیم. شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس مصوب کرده اند اما دولت دارد چانه می زند. بنده را به وزارت کشور دعوت کرده اند با موضوع آسیب شناسی منشور حجاب و عفاف. من می گویم آسیب شناسی به شما چه ربطی دارد؟ آن را من به عنوان کارشناس انجام می دهم؛ اما قوه مجریه باید هر چه تصویب شده برود و انجام بدهد. اگر بنا باشد مجمع تشخیص مصلحت سیاست کلی بدهد و مجلس شورای اسلامی زیر بار نرود و یا مجلس قانون بگذارد و قوه مجریه زیر بار نرود، خب این که مملکت داری نمی شود!

در درهه 60 تفکیک جنسیتی در شورای عالی انقلاب فرهنگی سال 67 تصویب شد، الان کاری به درست و غلط آن ندارم اما در اواخر دهه 80 کسی در دانشگاه علامه آن را اجرا کرد و در دولت اصولگرا و اعتدال او را محکوم می کنند که چرا این کار را انجام دادی؟ یک نفر جرات کرده قانون را اجرا کند، به جای تشویق، دارند تنبیه اش می کنند. ممکن است قانون آن بد باشد؛ اما بحث این است که خودتان تصویب کردید که دانشگاه باید انجام دهد، نه اینکه نظر بدهد. گفتید دانشگاه موظف است در صورت محیا بودن زمینه اجرا کند و بعد خودمان جریان راه میاندازیم که چرا اجرا کردی؟ خب این که حاکمیت نیست که!

یا قانون تصویب نشود اگر مصلحت نیست و یا اگر تصویب شد، انجام شود و مثلا اگر ناجا مصوبه شما را اجرا کرد چه به نتیجه رسید چه نرسید، باید تشویق شود. چرا که وظیفه اش را انجام داده است. دیگران بروند بحث کنند بر روی درست و غلط بودن قانون.

اینکه گشت ارشاد در خیابان جلوی مردم را بگیرد، مرحله آخر است و یک سری نهادهای دیگر باید کارهای فرهنگی می کردند تا جوان در یک محیطی بزرگ شود که حجاب را به او درست آموزش داده اند و اگر در صورت توجیه بودن، انجام نمی داد، آن وقت جلوی وی را در خیابان بگیرند و اینکه نهادهای اجتماعی و فرهنگی وظیفه توجیه مردم در بحث حجاب را انجام نمی دهند و فقط آخرین مرحله به عنوان نیروی انتظامی به وظیفه اش عمل می کند، آیا فضا را کاریکاتوری نمی کند؟

یک مشکل دیگری در حاکمیت داریم به اسم مناسبات حاکمیت و خانواده، که البته بحث فراتر از خانواده است. بحث این است که ما از زمان انقلاب تا حالا یک تصویر اشتباهی از دولت داریم و آن این است که عامل فساد دولت شاه است و این دولت که برود، دولت اسلامی می آید و مشکلات را درست می کند. یعنی یک تصور غلطی را در جامعه اشاعه دادیم و نگفتیم که دولت هم یک ظرفیتی از ظرفیت ها است. لذا گمان کردیم دولت که بیاید یک تخم دو زرده ای برای مردم می گذارد که مثلا چه اتفاقی خواهد افتاد. تصور ما از دولت، دولت اسلامی زمان پیامبر اکرم (ص) بود، در حالی که آن چیزی که به عنوان واقعیت دولت در جهان امروز وجود دارد، ملقمه ای است از دولت های مدرن که "ماکس وبر" در کتابش اینطور بحث می کند که آیا روح حاکم بر مدرنیته سرمایه داری است یا بروکراسی؟ برخی معتقدند که بروکراسی. وبر در کتابش می کوید دولت آمده است که کلیسا را خفه کند و جای روحانیت را بگیرد. حالا ما آمده ایم ابزاری (دولت) را که ایجاد شده تا جلوی حاکمیت دین را بگیرد، تبدیل کرده ایم به یک ابزار دینی. حالا این دولت مدرن چقدر ظرفیت دارد تا در خدمت دین قرار بگیرد، خودش بحثی جدا است. حالا این دولت مدرن، ایرانی هم می شود یعنی دارای بروکراسی های سنگین و نفتی هم می شود، به معنی اینکه دغدغه ی درآمد و بهره وری هم نخواهد داشت.

لذا می خواهم این را عرض کنم از اول انقلاب همه از دولت طلبکار شده اند؛ مثلا علما مداوم دولت را بازخواست می کنند که برای بحث حجاب چه کردی؟ آن کسانی که خودشان باید پاسخگو باشند نسبت به فرهنگ دینی، مثل حوزه، خودشان شده اند مطالبه گرنسبت به فرهنگ دینی از دولت. مردم متدین که باید پاسخگو باشند، مسجد که باید پاسخگو باشد نسبت به فرهنگ دینی هم همین طور.

انقلاب چطور شکل گرفت؟ بر اساس تقویت شبکه های مردمی که روحانیت را بهم متصل می کرد و شبکه ای بین روحانیت و مردم بود. بعد از انقلاب همه نگاه ها رفت سمت دولت و این شبکه ها خراب شدند. شبکه روحانیت و مسجد تضعیف شدند. مثلا در سال 52 در استان فارس زلزله آمد و 1500 نفر کشته شدند و دولت هیچ اقدام عاجلی نکرد. چه کسی اقدام کرد؟ روحانیت استان فارس علم بدست گرفت و جلو افتاد و مردم هم پشت سرشان برای امداد رفتند. سال 56 هم در طبس زلزله آمد و همین اتفاق تکرار شد و آیت الله صدوقی یزد و آقای خزعلی از مشهد و کسان دیگر رفتند برای کمک. سال 82 هم در بم زلزله آمد، می بینیم که میسیونرهای آلمانی آنجا بین مردم می چرخند و دست روی سر مردم می کشند! یعنی دولت آنجا شده بزرگتر و نیروهای مردمی خصوصا روحانیت ما آن حضوری که توقع می رفت را ندارد و در عوض فمنیست هایی مثل شیرین عبادی پول جمع می کنند برای ایجاد فرهنگسرا برای کودکان 9 تا 14-15 ساله بمی که این خسارت است برای انقلاب. یعنی ما آمدیم شبکه ها و نهادهای مردمی و اجتماعی را خراب و تضعیف کرده ایم. بطوری که کارایی گذشته را ندارد.

مثلا نگاه کنید به وزارت ارشاد، این وزارت اگر قدرت داشت تدین در جامعه ایجاد کند بدنه وزارت خودش را نمازخوان کرده بود. یک دستگاه فشلی است. وقتی به وزارت ارشاد می گویید وزارت فرهنگ، نتیجه اش می شود فستیوال فیلم فجر، فرش قرمز انداختن و کپی برداری از جریانات کشورهای دیگر. یعنی چیزی که الان هست. حالا مدیران خوب و بد هم که بیایند، بد که نداریم خوب و خوبتر هستند همه آنها، خیلی اتفاق خاصی نمی افتد. ما چقدر باید به دولت ها متکی باشیم و روی دیوار آنها یادگاری بنویسیم؟
! ادامه دارد.....

 




تاریخ : چهارشنبه 96/12/23 | 11:15 صبح | نویسنده : علی رضائی | نظر