سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

گفت و گو الف با رئیس مرکز تحقیقات زن و خانواده، حجت الاسلام و المسلمین زیبایی نژاد؛ 

آیا حکومت می تواند به اجبار حجاب را اعمال کند؟ یا لزوم اجباری بودن حجاب ریشه در کجا دارد و چرا معتقدید حجاب باید در جامعه اجبار شود؟

آنچه فقها مطرح می کنند که کبرای کلی است و بحث ها ابتدائا در آنجا باید مطرح شود، این است که حوزه اختیارات حاکمیت چیست؟ آیا حاکمیت می تواند فعالیت های بازدارنده و مجازات هایی در قبال گناه (محرمات) اجرا کند یا نه؟ چون در شریعت بحث گناه مطرح است نه جرم. در علم حقوق به جرم تعبیر می شود اما در شریعت گناه معنا می شود. آیا حکومت می تواند مجازات و رفتارهای بازدارنده اعمال کند یا نه؟ در شریعت تعدادی از گناهان است که برای آنها حد خاص وارد شده است مثلا «الزَّانِیَةُ وَ الزَّانی‏ فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَه» یا مثلا به کسی که قذف می کند هشتاد ضربه تازیانه بزنید یا زنای محصنه اعدام باید بشود و از این قبیل. برای بعضی موارد هم نص شرعی برای مجازات وارد نشده است که به اینها محدوده تعزیرات می گویند و در آنجا که مطلب خاصی وارد شده است می گوییم حدود.

در مورد تعزیرات مشهور است بین فقها که در عصر غیبت حدود و تعزیرات جاری می شوند؛ البته در صورتی که حاکمیت قدرت داشته باشد و مصلحت بداند؛ یعنی مصلحت در اعمال این مجازات باشد.

قدرت

ما یک بحث قدرت داریم و یک بحث مصلحت که بحث ما از همین جا شروع می شود که این قدرت یعنی چه؟ در تمام مواردی که ما تکلیف داریم چه مربوط به اشخاص باشد و چه مربوط به حاکمیت باشد، به تعبیر شرایط عامه تکلیف با چهار شرط است: بلوغ، عقل، اختیار و علم.

حالا اگر شخصی بالغ عاقل شد و علم به حکم هم پیدا کرد و قدرت انجام کار را هم داشت، باید فعل را انجام دهد. اما اگر قدرت نداشت که کاری را انجام دهد، می گویند حکم (الزام) از وی برداشته شده است. حالا اگر برای حاکمیت خواستید وظیفه تعیین کنید و حاکمیت قدرتش را نداشت، آنجا الزام از وی برداشته می شود؛ یعنی دیگر وظیفه اش نیست تا آن حکم را اجرا کند. فرض کنید مثلا فردا حکومت اسلامی در آلمان و یا ترکیه ایجاد شود، از پس فردای آن می شود چادر سر زنان کنیم؟ یا مثلا شرب خمر که در آن کشورها مرسوم است آیا از پس فردا آن ها از خوردن آن امتناع می کنند؟ پس قدرت نخواهد بود تا به این راحتی اقدام کنید و باید مرحله بندی کنید یعنی اول قدرتش را فراهم کنید و سپس اقدام کنید.

مواردی را هم در تاریخ داشته ایم؛ مثلا امام علی (ع) زمانی که به خلافت رسیدند، شاید ماه رمضان سال اولشان بود که صدای اذان "نماز تراویح" را شنیدند (یک نوع نماز مستحبی که اهل سنت به جماعت می خوانند که به جماعت خواندنش بدعت در دین است که از بدعت های خلیفه ثانی است) حضرت امام حسن (ع) را می فرستند که این نماز نباید به جماعت خوانده شود. ایشان که به مردم پیغام را می رسانند مردم فریادشان بلند می شود فریاد واعمرا واعمرا سر می دهند که هنوز بند کفنت خشک نشده و این جماعت سنت تو را عوض می کنند. حضرت علی (ع) دیدند که زورشان به آنها نمی رسد و رها کردند این عده را. به قول قدیمی ها «وقتی زورت به زن بابایت نمی رسد به او بگو عموجان!» لذا درحدی که قدرت داری باید اقدام کنی.


در زمان ما باید حواسمان باشد که قدرت منظور فقط قدرت سخت نیست. چرا که برخی قدرت را فقط سخت معنا می کنند. یعنی فکر می کنند اگر ما توپ و تانک داریم، یعنی قدرت داریم یا اگر نیروی انتظامی داریم پس یعنی قدرت داریم؛ اما حواسشان نیست که در برخی موارد ما قدرت سخت را داریم، اما قدرت نرم را نداریم؛ یعنی مردم با ما همراهی نمی کنند. یعنی اگر بخواهید نسبت به تمام مصادیق بدحجابی و بی حجابی و منکرات اجتماعی واکنش نشان دهید کل جامعه در مقابلتان می ایستد و با همه هم که نمی توانید درگیر شوید. یک موقع چهار نفر بدحجاب وجود دارند ولی یک موقع آمار شما نشان می دهد که در کلانشهر تهران حدودا 67 درصد خانم ها حدود شرعی را رعایت نمی کنند. با 67 درصد جامعه که نمی توان طرف شد.

راهی دیگر هم هست که می توان اولویت گذاری کرد؛ مثلا روی مصادیقی تمرکز شود که همان 67 درصد هم نسبت به آن نگاه منفی دارند. مثل کسانی که مانند مانکن می گردند که ممکن است جامعه نسبت به آنها حساسیت داشته باشد. پس یک بحث درباره قدرت است و اینکه حاکمیت به یک برداشت درست از قدرت و میدان قدرت خود رسیده باشد.

مصلحت

نکته دوم بحث مصلحت است. یعنی بحثی که داریم در باب تزاحم در اصول فقه. می گوییم گاهی دو مساله بر ما واجب می شود که ما قدرت نداریم هر دو را انجام دهیم. مثال روشن آن این است که مثلا وقت نماز تنگ شده است و فرصت یک نماز عصر دارید که در همان هنگام کودکی می آید و فرش مسجد را نجس می کند که تطهیر مسجد و نماز هر دو واجب است. در این موقعیت می گویند اگر وقت نماز وسعت داشت وظیفه داریم اول مسجد را تطهیر کنیم؛ اما در تنگی وقت باید اهم و مهم کرد که در این مورد اول باید نماز را خواند و بعد بدون تعقیبات باید سریع از مسجد رفع نجاست کرد.

حالا اگر قدرتی دارید با دو تکلیف اجتماعی در برابر حاکمیت. یک تکلیف به اصلاح حجاب و یک تکلیف مبارزه با فساد اداری و بسیاری تکلیف دیگر و البته یک قدرت اجرایی هم دارید، لذا بر اساس اختیار باید یکی را انتخاب کنید. اینجا اگر بحث اهم و مهم در برابرتان هست و یا گاهی جامعه مخاطب به قدری شکننده شده است که اگر الزامش کنید به یکی از واجبات، قید اصل دین را می زند. این فضا را باید شناخت که آنچه به دست می آوریم و آنچه از دست می دهیم چیست.

ممکن است بنده با یک طلبه دیگر بر سر این کبری اختلافی نداشته باشیم، یعنی اگر حاکمیت قدرت داشت و مساله اهمی هم مقابلش نبود، یعنی اهم و مهم کردید و موضوعی بود که این بر آن اهم بود باید برود و پیگیری کند. اما گاهی اوقات شما در مسیری می افتید که می خواهید کار خوبی انجام دهید ولی کار شما باعث می شود مصلحتی بزرگتر از شما فوت شود. مثلا در مورد حجاب برخی دانشگاهیان آمدند نزد من که چه کنیم؟ من به ایشان گفتم اگر به طور خاص می خواهید در بحث حجاب وارد شوید زمین خواهید خورد. باید یک بسته ای را داشته باشید به نام «الزامات محیط علمی» و یا «اخلاق محیط علمی» که یکی از موارد آن از بیست یا سی مورد بحث، حجاب باشد.

اگر صرفا در بحث حجاب عمل کنید، دانشجو مقاومت می کند که ما این همه مساله داریم مثل تبعیض یا کم کاری استاد، چرا با آن مقابله نکردید و فقط تمرکز کرده اید روی حجاب؟ اما اگر یک بسته کامل بدهید که یکی از موارد آن حجاب باشد به صواب نزدیک تر است. ما اکنون مشکلی که با حاکمیت داریم این است که میدان عملش را نمی شناسد، تحولات میدانی را نمی شناسد گاهی اوقات از این سوی بام و گاهی از آن سوی بام می افتد. مشکل ما این است که یک نگاه های دولت سالارانه ای در بحث های اجتماعی مثل بحث حجاب و خیلی بحث های دیگر داریم یعنی یک عده متدین می نشینند یک طرف و همه انگشت ها به سوی حاکمیت است که تو باید مساله را درست کنی، حاکمیت هم به تنهایی هیچ کاری نمی تواند بکند.

یک زمانی در زمان آقای باقری لنکرانی به وزارت بهداشت رفته بودیم که معاون فرهنگی ایشان می گفت وضع خوابگاه های دخترانه خوب نیست چه از حیث مصرف مواد مخدر چه روابط کذا، خلاصه خوب نیست، پرسید چکار کنیم؟ من گفتم دو راه دارید یکی اینکه مستقیم با متخلف برخورد کنید که نتیجه اش صف بندی خواهد بود که یک طرف آن دانشجوها و خانواده هایشان و طرف دیگر حاکمیت و شما به عنوان دانشگاه قرار خواهید داشت که شکست خواهید خورد و حرفتان خریدار پیدا نخواهد کرد. چون افکار عمومی روبروی شما می ایستد.

اما راه دوم این است که افکار عمومی را با خود همراه کنید که اگر من باشم از والدین دانشجویان سال اولی دعوت می کنم تا بیایند در محیط دانشگاه به عنوان جلسه آشنایی اولیا با فضای دانشگاهی و توضیح می دادم برایشان که فضای دانشگاهی با فضای دبیرستان فرق دارد و اکنون الزامات دانشجوی گونه دیگری است. از بین خود جمعیت عده ای (حتما) بلند می شوند که بگویند دغدغه دارند و شنیده اند که فضا علمی نیست و از این قبیل که فرزندان ما سالم می روند باید سالم بازگردند و لزوما فضا ممکن است مذهبی نباشد و فقط از روی دغذغه خانوادگی باشد. اگر دغدغه آن عده تبدیل شد به دغدغه عمومی آن افراد و خانواده ها، از ما مطالبه می کنند که شما برای حمایت از فرزندان ما برای پیشگیری از ایجاد مشکلات محیطی چه خواهید کرد؟! ما هم می گوییم اگر واقعا به ما به عنوان نماینده خودتان اختیار می دهید ما برای خدمت آماده ایم. مثلا کاربری برای اولیا درست می کنیم تا هر زمان خواستند نمرات فرزندان خود را بررسی کنند و یا از جابجایی های آنان در خوابگاه مطلع شوند و به قولی نظارت از راه دور فراهم می کنیم و تخلفات احتمالی دانشجو را به اطلاعشان می رسانیم و اگر هم برخوردی کردیم، به استناد آن مطالبه عمومی خواهد بود. یعنی در این روش افکار عمومی را همراه کرده ایم.

حالا اگر شما نتوانید در جامعه حساسیت اجتماعی ایجاد کنید و نتوانستید مطالبه اجتماعی برای حجاب درست کنید و یا بالعکس بشود در این مرحله شما قدرت مدیریت را از دست می دهید.

بنابراین بنده با کلیت این موضوع که حاکمیت بیاید و برای هر گناهی ضابطه وضع کند موافقم با این دو قیدی که عرض کردم یعنی قدرت و مصلحت؛ اما اینکه (در بحث صغروی) قدرت ما چقدر است و مصلحت چیست بحث دیگری است که باید برای آن، "میدان اجتماعی" را تحلیل کنیم. اصل اجرا هم هست. اگر مصلحت حاکمیت در مداخله نباشد ورودش ممکن است حرام باشد. یعنی باید بین احکام حاکمیت و احکام فردی فرق قائل شویم. مثلا خانمی می پرسد من می خواهم شاغل باشم، از او می پرسم آیا همسرتان راضی است و شغلتان مباح است؟ پاسخ می دهد بله و حکم این است که اشکالی ندارد. اما پرسش حاکمیت فرق می کند و مثلا حاکمیت می پرسد: آیا من مکانیزم های تشویقی برای حضور زنان در عرصه اشتغال بگذارم یا نه؟ در آن موقع من جوابی را که به آن زن دادم به حاکمیت نمی دهم و می گویم اگر شما زنان را کشاندید به عرصه اشتغال، مناسبات خانوادگی از نقطه الف به نقطه ب تغییر می کند، همین طور مناسبات اخلاقی و احساس هویت دختران و بسیاری اتفاقات دیگر. باید دید برآیند این اتفاقات مثبت است یا منفی، اگر مثبت باشد برای شما راجح یا لازم است در برخی فرائض که اقدام کنید برای ایجاد سیستم تشویقی، اگر هم که برآیند مثبت نیست و یا صفر یا زیر صفر است مداخله حرام است و حق ندارید مداخله کنید هر جا که حاکمیت مداخله می کند باید احراز مصلحت کند والاحق مداخله در شئون دیگران را ندارد.

بنده می گویم آیا اصل قانون درست است یا خیر؟ اگر که مصلحت در مداخله حاکمیت نباشد منشور عفاف و حجاب هم که شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب می کند یا مجلس مصوب می کند مشروعیت ندارد یعنی اگر اصل قانون گذاری به مصلحت نباشد اصل قانون مشکل پیدا می کند  ادامه دارد .......................

 




تاریخ : یکشنبه 96/12/20 | 3:19 عصر | نویسنده : علی رضائی | نظر