سفارش تبلیغ
صبا ویژن

"ابوالمیلیاردر دلّال ابن آقازاده" در کتاب "آداب التّجارة" آورده است:

ای عزیز!

 اگر خواهی در امر خطیر تجارت بکوشی، پس بایسته است توصیت مرا بر سبیل دقت بنیوشی، تا دینارها بر هم نهی و از آلام فقر و اندوه برهی.

چون پولی قُلمبه مر تو را به کف آید، آن را به دلّالی سرمایه کن که سودش چون سیل باشد و به فراخور میل. اگر پرسی دلالی بر چه سیاق کنم؛ مر تو را گویم زمینی بخر "بر" باشد و صاحبش کور وکر. اگر "پول لازم" هم باشد، چه بهتر! کفایت کند مر تو را که چند ماه صبر پیشه نمایی، مطمئن باش در زمین تجارت ریشه نمایی، خفن! یا کالایی بخر از چین و ماچین و... از قبیل کفش و کلاه و پاچین و... و داخل گردان اندر بازار به ثمن بخس که به غایت بخرند و سودی عاید آید مر تو را "هلو"! ناگفته نماناد که اگر خواهی سودت از این فزون تر گردد، کالا از اسکله ای وارد کن که قاچاق باشد و صاحبان اسکله به زر و زور، چاق. اگر چنین کنی، تجارتت حق گمرک را مشمول نشود و سود چنان بری که پایانی بر آن متصور نگردد.

ای عزیز!

سرمایه بر سیاق تولید منه که از آن خسران زاید و اندوه فزاید. نخستین مرحلت کار تولید، کسب موافقت اصولی باشد که هیچ اصولی بر آن مترتب نباشد. چون به اخذ آن میل کنی، باید که پای افزارت آهنین باشد و اراده ات پولادین تا بر مشکلات فائق آیی و بر هیچ وجهی کوتاه نیایی. چون از این خوان بگذری دریابی که سر رسید اقساط بانک رسیده، اما کالا به بازار نرسیده و تا خواهی چشم بگشایی، خویش را در کُنج حبس گرفتار بینی و از این غصه، رنجور و بیمار.

ای عزیز!

اگر در این دیار بی کس و یار، خواهی که به کسوت تجّار درآیی، یک پای خویش بر دل نه و پای دیگر بر عقل که آن چه دل و عقل گوید، پای تجارت این دیار، آن راه نپوید. "تولیدگری" را سودی نشاید و عمرش چندان نپاید. کشتی تولید در رود بی آب این اقتصاد بی سامان بر گِل نشیند، چونان که تیر بر دل. پس به دلّالی گرای که نه سرمایه خواهد و نه مکان. شغلی به غایت سهل باشد. "ریسک" در آن راه ندارد و مُؤدّی مالیاتی درآمد آن نشمارد.

والعاقبة لِالتّجار والمُتموّلین

فی عام 1387




تاریخ : سه شنبه 95/6/9 | 10:6 عصر | نویسنده : بچه شلوغ | نظر