سفارش تبلیغ
صبا ویژن

لزوم دست‏یابى به مؤلف متن‏

 

دکتر شبسترى: پیش‏فهم‏‌ها، علایق، انتظارات و سؤال‏ها و .. احیاناً آگاهى از تفسیرهاى دیگران از متن، مفسر را به این جستجو مى‏‌کشاند که «متن چه مى‏‌گوید»؟.

کدامین علایق و انتظارات، مؤلف را به پدیدآوردن متن سوق داده است؟ او در کدامین وضعیت و شرایط تاریخى سخن گفته است؟. متکلم یا نویسنده چه مقصودى از ایجاد متن داشته است؟ درست است، که با استفاده از ابزارهاى تکنیکى متن معنایى را افاده مى‏‌کند، ولى این افاده معنا هنگامى که مفسر قبلًا معلوم کرده باشد پدید آورنده‏‌ى متن رساندن چه معنایى را مى‏‌توانسته قصد کند و رساندن چه معنایى را نمى‏‌توانسته قصد کند. تشخیص این توانستن و نتوانستن‏ها به مباحث محک‏ها و داورى‏‌هایى نیاز دارد، که مربوط به این محک و داورى‏‌ها هنوز به‏‌طور رضایت‏بخشى روشن نشده‏‌اند! آیا مى‏‌توان چنان گوش را به تاریخ سپرد که متن آن‏چنان به سخن آید که عیناً همان را که پدید آورنده‏‌ى متن منظور داشته برساند؟ [همان‏]

آیةاللَّه صادقى: علم هرمنوتیک تنها در مورد متون بشرى صحت دارد، زیرا در متون بشرى کلًا به تاریخ دور دسترسى نداریم تا مراد نویسنده را از به کار بردن بعضى‏ لغات و جملاتش از او بپرسیم و این در حالى است که از خود متن وى نیز به آن نمى‏‌رسیم، چون قراین و شواهد لازم، به‏‌طور مطلق رعایت نشده است. در نتیجه به نقاط تاریک و مبهمى برمى‏‌خوریم؛ چرا که نویسنده- در تاریخ گذشته و دور- علم به آینده نداشته است تا قرائنى در متن به کار گیرد که منظور خود را به طور صددرصد براى آیندگان برساند. با این همه درصد بسیار بالایى از آن متون قابل فهم و ادراک هستند.

بنابراین، دسترسى به مؤلف تنها در صورتى لازم است که مطالب متن به علت عدم رعایت ابزارهاى فهم درونى مبهم باشد و راه‏کارهاى دست‏یابى به مراد نویسنده نیز با استفاده از متن میسر نباشد.

اما در مورد قرآن کریم که تمامى ابزارهاى لازم براى دست‏یابى به مرادات الهى در آن به کار گرفته شده تا جایی که خودش را نور معرفى نموده و «تبیاتاً لِکُلِّ شىٌ» نامیده است، نیازى به حضور عینى مؤلف احساس نمى‏‌شود. خدایى که داراى علم مطلق به مثلث کل زمان‏ها و مکان‏ها است، همه‏‌ى ابزارها و راهکارهاى دست‏یابى به مفهوم درست را در متن زیبا و بى‏‌نظیر قرآن به کار برده است. منتهى باید دقت نمود که قرآن روزنامه نیست تا با نگاهى گذرا و به سرعت از آن عبور کنیم، بایستى با علم به مفاهیم و ادبیات عرب، به مفهوم و ادب خاص قرآنى رسید و این کارِ چندان مشکلى هم نیست، زیرا همه‏‌ى نکات، قراین و شواهد به گونه‏‌اى قابل فهم و دسترسى در متن قرآن کریم آمده و هیچ نقطه‏‌ى مبهم و تاریکى در متن قرآن کریم وجود ندارد، بلکه قرآن مفسرِ خود و روشنگر تمامى تاریکى‏‌هاست: «لا رَطبٍ وَ لا یابسٍ الّا فى کِتابٍ مُبین» (انعام/ 59) هیچ تَر و هیچ خشکى (در امر هدایت) نیست، مگر این‏که در کتابى روشنگر: (قرآن)- موجود- است تمامى نیازهاى هدایتى بشر از نظر خداى تعالى در قرآن کریم آمده و تمامى ابزارهاى رسیدن به مرادات الهى در آن به کار رفته است.

ما هدف از نزول قرآن را از خود قرآن مى‏‌فهمیم‏

مقصود خداى تعالى از نزول قرآن کریم، رهبرى کل مکلفان و صاحبان مغز و اندیشه‏ در طول زمان و عرض زمین است، نسبت به آن‏چه خودشان نمى‏‌توانند به آن برسند یا در آن اختلاف دارند. بنابراین ما هدف از نزول قرآن را نیز از خود قرآن کریم مى‏‌فهمیم و بس. و نیز در مورد مطالبى که مورد نیاز بشر بوده و بشر مى‏‌توانسته به آن‏ها دسترسى پیدا کند چنان‏چه خداى تعالى جزییات آن‏ها را تصریح نفرموده و یا اگر هم تصریح فرموده است، مبانى کلى و اصولى آن علم یا مطلب را بیان نموده است اما فهم و درک بقیه جزییات را به عهده‏‌ى خود مکلفان نهاده تا آن‏ها را خودشان به دست آورند.

قرآن کتاب هدایت کل مکلفان به راهى محکم و استوار و خدشه‏‌ناپذیر است:

«انَّ هذَا الْقُرآنَ یَهدى‏ لِلَّتى‏ هِىَ أَقْوَم» (اسراء/ 9) همانا این قرآن هدایت مى‏‌کند براى آن‏چه که استوارتر، محکم‏تر و ارزشمندتر است.

راه پابرجا و استوار الهى به گونه‏‌اى صریح و بى‏‌شائبه، با فصاحت و بلاغتى بى‏‌نظیر در قرآن بیان شده است که گویى خداى تعالى، خود با ما رو در رو سخن مى‏‌گوید؛ یعنى متن قرآن چنان واضح و آشکار است که اگر بر فرض محال، خداى تعالى را دیده بودیم و با گوش خود مستقیماً سخن او را شنیده بودیم هیچ فرقى با این قرآن موجود نداشت با این که خداى تعالى را کسى نمى‏‌بیند و هیچ کس جز رسول‏اللَّه (ص)، وحى او را نمى‏‌شنود: «قُلِ اللَّهُ شَهیدٌ بَیْنى‏ وَ بَیْنَکُم» (انعام/ 19) بگو- اى پیامبر- خداى تعالى گواه است بین من و بین شما امّا کسانى که شک و تردیدى در قرآن دارند، خدا شاهد و گواه است؟ این خود سه حالت مى‏تواند داشته باشد:

1- خداى تعالى به عنوان شاهد و گواه خود را نشان داده باشد که این محال ذاتى است، زیرا ذات خداى تعالى که غیر قابل تصور، و محال است که با دیده‏‌ى ظاهر و حتى‏ دیده‏‌ى باطن، دیده و درک شود تا چه رسد که بر او احاطه گردد که: «ما عَرَفناکَ حقَّ معرفتِکَ»

2- خداى تعالى بر همگان وحى کرده باشد که این قرآن وحى است. این هم محال حکمتى است، زیرا مشرکان و کافران و حتى مؤمنان، رسول و پیامبر نیستند تا به آن‏ها وحى شود، زیرا وحى فقط اختصاص به رسولان الهى دارد ولا غیر.

3- خدا نه خود را نشان داده و نه بر همگان وحى کرده، بلکه با معجزاتى، رسولانش را به سوى مردم فرستاده است تا با دیدن اعجازشان و تدبّر در کلامشان به رسالتشان پى ببرند.

خداى تعالى در قرآن کریم نیز با فصاحت و بلاغتى بى نظیر و فوق اعجاز سایر انبیا، به‏‌گونه‏‌اى فرمایشات خود را نازل فرموده که جاى هیچ‏گونه سؤال و ابهامى باقى نگذارده به طورى که کلیّه احکام توحید، نبوت، معاد و سایر احکام و ضروریات را چنان بیان نموده که گویى اصولًا انسان خدا را مى‏‌بیند یا صدایش را مى‏‌شنود بنابراین با تفکّر و تعمّق در قرآن، همانند این است که ما مؤلف متن قرآن را حاضر مى‏‌یابیم یا سخنانش را مى‏‌شنویم بنابراین طبق آیه‏‌ى مذکور و آیاتى دیگر که قرآن خودش را گواه صددرصد بر مطالب و مرادات الهیه معرفى فرموده است. تشخیص مرادات خداى تعالى تنها به یک محک و داور نیاز دارد و بس و آن خود قرآن است. البته در مورد متون بشرى مباحث مربوط به این محک‏ها و داورى‏‌ها هنوز به‏‌طور رضایت‏‌بخشى بیان نشده است، لکن مباحث مربوط به قرآن و دلالت و تفسیر و تشخیص هدف و مراد پدیدآورنده‏‌ى آن آشکار است و کاملًا مى‏‌توان از طریق فهم قرآن کریم به منظور و مراد خداى تعالى رسید، به شرطى که تنها از ابزارهاى درونى و برونى مطلق استفاده گردد و به این ترتیب و شرایط مخصوص است که مفسر قرآن مى‌تواند به‏‌طور قطع‏ تطابقِ افاده‏‌ى معناى متن را با منظور پدید آورنده‏ى متن قرآن کریم دریافت نماید.

 




تاریخ : شنبه 92/9/30 | 9:35 صبح | نویسنده : سیدمحمدرضا حسینی | نظر